بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فرگرد *همسر*


● بعُد سوم آرمان نامه اُرد بزرگ●
● فرگرد همسر●
انسان در زندگی خود همواره بدنبال کسی میگردد که کامل کننده روح وجسم او باشد وبرای انکه همدمی نیز در زندگی خویش داشته باشد با عشق ویا بدون عشق ازدواج میکند بهرشکل همانگونه که خداونددر لحظه ی آفرینش « انسان» , «آدم وحوا» را بعنوان جفت وتکمیل کننده یکدیگر آفرید نیاز انسان نیز به جفت وداشتن همدم وشریک نیازی درونی وذاتی ست انسان هرگز نمیتواند بدون همودم زندگی کند وکسی که شریک روحی وقلبی آدمی در زندگی باشد وتوان شناخت کامل آدمی را نیز داشته باشد کسی جز عشق وهمسر زندگی انسان نیست .آدمی درجایگاههای مختلف زندگی خود نقشهای متفاوتی را دارد درقالب فرزند نقش فرزندی را بازی میکند درقالب برادرو خواهر نیز به گونه ای دیگر رفتار میکند ودر قالب همسر نیز شخصیت خاص خود را دارد چراکه با هریک نیز میبایست به طریقه ای منطقی رفتار کرده واز مهرو محبت خویش آنان را بی بهره نگذاشته وخود نیز محبت متقابلی را دریافت نماید .مادر انسان بعنوان مادر فرزند خود را درجایگاه فرزندی بخوبی میشناسد اما رفتار وکردار یک فرزند با مادر خویش بسیار متفاوت است با رفتاری که با خواهروبرادر ودوست وهمسایه ودر نهایت امر با شریک وهمسر خویش دارد چراکه آدمی هریک را بنوعی دوست میداردودرنتیجه نمونه ی رفتار با هریک نیز متفاوت خواهد بود وشاید همسرآدمی بیش از خانواده شخصی خوداو, همسرخود را خویش بشناسد چراکه برای مثال بسیاری از رفتارها را ما با مادر خودانجام نمیدهیم ونوعی احترام خاص را به پدر ومادر خود میگذاریم که این نوع احترام در رابطه با همسر ما فرق میکند ورابطه های به گونه ای ست که هر انسانی درخانه ی شخصی خود که متعلق بخود اوست بیشتر خود را ازهمه ی زاوایای فکری واحساسی خود نشان میدهد درنتیجه آنکه بیش از هرکسی انسان را میشناسد وبا تمامی اخلاقهای ریز ودرشت و بزرگ وکوچک ونقطه ضعفهاو نقطه قوتهای رفتاری ما آشنا میشود ،همسر ماست زیرا معمولا بین دوشریک رودرباسی ویا چیزی برای پنهان کردن وجود ندارد واحترامی متقابل و مشترک درمیان ایشان است که بر پایه ی شراکتی احساسی وبر اساس یک زندگی مشترک بنا شده است ومسئولیت هریک بر دیگری شکلی مجزا از خانه وخانواده ی اولیه داردو نه به شکل مسئولیت والدین بر فرزند است نه مسئولیت خواهر برادری بلکه شکلی جدا ومتفاوت از دیگر رابطه هاست که بر اساس آن آدمی میتواند درخانه ای با زن یا کردی یک عمر زندگی کند ودرکناراو همه شادیها وغمها واشکها ولبخندها را شریک باشد بی انکه نیازی به پنهان کردن احساس درونی خویش داشته باشد وهمین احساس روراستی وصداقت مابین طرفین بیشترین دیوارها ومرزهائی را که انسان با دیگران قائل میشود برداشته وسبب میگردد که شرکای زندکی درمقام همسردرحد بسیار گسترده ای به یکدیگر نزدیک ویابا اخلاقیات کلی وجزئی هم آنشا شوند چیزهائی که شاید برای نشان دادن این نوع اخلاقها ورفتارها نیازی نمیبینیم که آنرا به مادر یا اهل خانواده یاولیه خود نشان دهیم یا احسای که شاید سالها درخود داشته ایم اما هرگز ازوجود آن خانواده یاولیه ما با خبر نمیگردد چراکه نیازی نیست با آنان این گونه مواردی را درمیان بنهیم.در واقع ما در خانه ی مادری خود نوعی مصرف کننده هستیم که هرچه راهسست وهرچه را تهیه میشود با همان شکلی که هست میپذیریم ومصرف میکنیم حتی اگر خود نیز پس از دوران تحصیل شاغل شده باشیم وهمچنان در خانه مادری زندگی کنیم باز مصرف کنندگان تابعی هستیم که بیشترین مسئولیت زندگی ما بر دوش والدین است و حتی اگر کمک خرجخانواده ای نیز باشیم باز درمقام اولیه پدرومادر افراد حاکم بر خانه هستند درنتیجه ما شکل مصرف کننده ار را داریم که تقاضاهای خود را دراین خانه ازطریق والدینبراورده میکنیم اما در زندگی شخصی هم تولیدکننده هم مصرف کننده هم سازنده هم مسئول تمامی موقعیتهای زندگی مشترک خود می بایشم وهمین قاعده باعث میگردد که درمقام مردوزنی که مسئولیت یک زندگی را بعهده گرفته اند مجبور وموطف به انجام کارهائی باشیم که تا پیش ازاین اجباری درانجام آن نداشته ایم وهرچقدر نیز درزندگ خانوادگی خود تجربه کسب کرده ابشیم کانون زندگی مشترک تجارب بسیار دیگری را برما خواهد آموخت که هریک از آن را در بخشی از زندگی یادخواهیم گرفت وبراساس نوع زندگی مقدار درآمد ... مشکلات وفشارهای زندگی وخوب وبد بودن شکل اقتصادی آن تجربه های متفاوتی ست که تا پیش ازآن با فردی ناشناس ازخانواده ای دیگر با تربیتی متفاوت آنرا تجربه نکرده ایم مسلم است که وقتی خانواده مادری درزمانی که ما فرزندان آن خانه هستیم به شیوه وروش خودمسائل زندگی را حل میکنند وهمگی دراین کانون باهم وبا نحوه ی برخورد وپاسخ به مشکل ومسئله وموقعیتی اشنا هستیم . اما نمونه برخوردهائی که ما در زندگی مشترک با فردی ازخانواده ای دیگر آغاز میکنیم حتی اگر این مرد یا زن ازمیان اقوام خود ما نیز باشند یا کسی بیرون ازخانواده تفاوتی نمیکند شخصی جدا از خانه وخانواده ی مادری ست که نمونه رفتارها وعملکرد ه ها وعکس العمل های او شیوه ی شخصی ورفتاری خاص خود را دارد که براساس تربیت خانوادگی او درخانه مادری شکل گرفته است ماممکن است درخانه وخانواده خود انسانهای بسیار ارامی باشیم یا انسانهائی بسیار شلوغ یا خندان یا پرخاشگر اما درخانه وخانواده شخصی خود بسیاری ازرفتارهای دخترانه وپسرانه ما تبدیل به رفتارهائی میشود که یک انسان مسئول را وادار میکند تا درآن نوع رفتار تجدید نظری نموده وبه گونه ای رفتار کند که همسر او نیز ازاینگونه رفتارها بحجد او راضی باشد برای مثال :اگر تا دیروز درداخل خانه ی مادری ساعتها میتوانستیم با صدای بلند آهنگی گوش کنیم درخانه ی مشترک ممکن است با کسی زندگی کنیم که نه صدای بسیار بلند را دوست داشته باشد یا نه حتی اهنگهای موردعلاقه ی ما برای او جالب باشد واز آنجا که در محیط خانه وخانواده قرار براین نیست که یکی مراحم دیگری باشد وحق زندگی براین شکل بنا شده است که زن وشوهر وفرزندان همه اسایشی مشترک داشته ودر زندگی وختانه ی خود احساس راحتی وازادی کنند لذا گاه مجبور میشویم نمونه اخلاقهائی چون گوش دادن اهنگی بصدای بلند به اهنگهای مورد علاقه ی خودرا برای ساعات طولانی یا به ساعاتی منتقلب کنیم که مزاحم اهل خانواده همسر یا فرزند خود نباشیم و یا اینکه اگر مایلیم حتما در ساعتی بخصوص با گوش دادن اهنگی ارام بگیریم به شکلی اینکار را انجام دهیم که ملاحظه ی فرد متقابل نیز شده باشد مثلا دراتاقی دیگر به ارامی یا با گذاشتن گوشی چراکه انسان نمیتواند بطور کلی دریک زندگی جدید خود را تغییر دهد زیرا خصیت اصلی انشانی او در زمانی که درخانه ی مادری بود شکل گرفته است وحتما انقدر بزرگ شده است که دیگر شخصیتی را برای خود ساخته باشد که توانسته است خود را آماده ی دازدواج وقبول مسئولیتی ببیند ومن به شخصه با تجربیاتی که داشته ودیده ام باین نتیجه رسیده ام که ازدواج در سن کم که درایران معتقدند انسان میتواند زن یا شوهر کم سن خود را چون موم دردست بگیرد واورا انگونه بسازد که دوست دارد اشتباه محضی ست که تنها به اختلافات شدید مابین زن وشهر وحتی جدائی وطلاق میکشد دختر یا پسری که درسن رشد فکری برای ازدواج نباشند وتازمانی که درخود امادگی ازدواج را نمیبینند نه میبایست اقدام به ازدواج کنند نه اجازه بدهند که دیگران برای ایشان تعیین تکلیف کنند که او به خانه بخت رفته وسروسامان بگیرد چون یکی ازدواج ودیگری بچه دار شدن از مسئولیتهای بزرگ وخطیریست که انسان عاقل هرگز بدون آمادگی اقدام به آن نمیکند چراکه دراین جا پای انسان وانسانهای دیگری درمیان است که در این راستا ما مسئل این اشخاص خواهیم بود درنتیجه اینکه کاری را باوجود اگاهی براینکه هنوز امادگی نداریم انجام دهیم وسپس درخود قدرت این را نبینیم که این مسئولیت را بدرستی انجام دهیم خیانتی به زندگی خود زندگی همسر وفرزند کماست چراکه انسان عاقل هرگزمسئولیتی را قبول نمیکند که قادر به انجا آن نیست واین نه تنها در زندگی خانواده که درخانه ی مادری که درمدرسه درمحل کار دراجتماع این خود قانون است که :«هرگز کاری را نکن که میدانی ازعهده ی آن بر نمیائی وهرگز مسئولیتی را که با آن اشنا نیستی بعهده نگیر» چون هرنتیجه ای که عاید شود وهرگونه کاری که انجام شود ,اگر بدرستی انجام نشود به دیگران نیز اثری مستقیم میگذارد وتنها اسیب وزیان ان به شخص خود ما نیست ما بایک ازدواج حساب نشده هم خود را دچار یک زندگی ناخواسته میکنیم که درآن بهر دلیل احساس ارامش ورضایت وخوشبختی نمی کنیم هم خانواده مادری طرفین را دچار دردسر کرده ایم وقتی متوجه شوند که خانه ی شخصی دختر یا پسر ایشان خانه شاد وامنیت وارامش او نیست.
____ بازگرد, سروده ی فرزانه شیدا______
یکبار برای تو از خود گدذشتم
یکبار بخاطر تو از دل
یکبار در راه تو از زندگی
امروز می بینم که تونیز نیستی
اما هر چه میکنم می بینم
از تو نمی توانم بگذرم
بازگرد
تا در همیشگی بودنم
تنها از آن تو باشم و بس
باز گرد
تا برای تو " خود " را
" زندگی " را
و " دل " را
تا آخرین لحظه ی حیات
با تمامیت " عشق " ازز آن تو کنم
بمن بازگرد
سروده ی فرزانه شیدا
____ بازگرد, سروده ی فرزانه شیدا______
درواقع همواره یک زندکی مشترک اگر به نتیجه ای خوب نرسد تنها پسر ودختر خانواده ها نیستند که دچار مشگکل میشوند بلکه مشکلات ناشی از یک ازدواج حساب نشده بودن داشتن موقعیتهای ازدواج وحتی امادگی داشتن برای زندگی با فردی دیگر ازخانواده ای دیگر و پایه ریزی روابطی بین خود خانواده مادری وخانواده ی همسر وهمچنین با تجربه یا اگاهی گافی یانداشتن درطی زندگی مشکلاتی که در سر راه تفاهم طرفین قرار میگیرد چون نداشتن کار وپول و کمبود هائی نظیر این و درکل کمبود هرچه که به یک زندگی رنگ وجلای یک زندگی آرام را میدهد دوخانواده ی دیگر را نیز درزندگی خود وایشان ,ناراحت افسرده آشفته ونگران خود میکنیم وباین شکل نه خود به خوشبختی رسیده ایم ونه حتی اجازه داده ایم که خانواده های شخصی خود بمانند همیشه وبه روال عادی زندگی خود ارامش خود را داشته باشند مسلمک است مادر وپدر که بداتنند فرزند ایشان درزنگی شخصی خود ناراحت است وخوشبخت نیستاحاس دردورنج ناراحتی میکنند. .چون به شکست منجر شود روح وجان هردو اسن افراد برباد رفته مواحساس شکست تا مدتها براو وهمچنین خانواده ی مادری او اثری ماندگار میگذارد وحتی ممکن است منجر باین گردد که شخصی برای ابد تنها ماند ن را برازدواج وداشتن همسر وفرزند ترجیح دهد ومسلم این است که هیچکسی برای طلاق گرفتن ازدواج نمیکند که اگر به این خط اخر رسید خوشحال باشد وزمانی هم که طلاق باعث خوشحالبیش میگردد در موقعیتی ست که بسیار رنج واندوهی را بهر دلیل بر روح ودرون وفکر واحساس خویش تحمل کرده است وبرحق باشد یا ناحق بهرشکل اززندگی خویش راضی نبوده است ومدتی را به ناراحتی بسر بردئه است واثرات ان روحیه وفکر ودهن ودل او را هموارع در اسارت خود نگته میدارد مگر اینکه انسان جایگزین این در التیامی بیابد که بتوسط آن قادر شود اندوه وشکست پیشین را فراموش کند حال میخواهد با عشقی وسروسامان گرفتنی دریک ازدواج موفق این التیام صورت بگیرد یا موفقیتی دیگر درزمینه های زندگی که اندوه شخص را به شوقی بخاطر زمان حال وموفقیت امروزی از بین ببرد. وگاه نیز یکی دیگری را عاشقانه دوست میدارد اما دیگری بخاطر اینکه بااو احساس شادی وخوشبختی نمیکند تصمیم به جدائی گرفته وقلبی را که دوست دار وعاشق او بوده است در شکست دائمی عشق خود راها کرده وبسوی زندگی جدید خود شاید با همسری دیگر ودرجائی دیگر میرود واندوه وشکست این عشق بردلی تا ابد برجا میماند
____ سروده ی فرزانه شیدا______
بپای عاشقی ها مینویسم
هر آن اشکی که در پای تو ریزم
تورفتی قلب من جا مانده اینجا
ولی تنها توئی عشق عزیزم
پس ازتو دل نمیگیرد قراری
ندارم بعد تو من روزگاری
تو رفتی و زمستان جدائی
ترک داده دلم در بیصدائی
زاین سرمای تلخ بیقراری
نمی آید دگر برما بهاری
اگر حتی دگر با من نمانی!
نگیرم دل زتو درزندگانی
وگر از تو نگیرم هم نشانی
درون سینه ی من جاودانی
بپای عاشقی ها مینویسم
هر آن اشکی که در پای تو ریزم
هر آن اشکی که در پای تو ریزم.
اول اردیبهشت 1378/ پانزدهم آپریل 2008
____ سروده ی فرزانه شیدا /ف.شیدا _____
درنتیجه بااینکه عشق و ازدواج امری مقدس وبسیار عالی وبهترین گامیست که انسان یکبار برای همیشه ی زندگی خود برمیدارد بامیسد خوشبخت شدن امااگر حساب شده نباشد فاجه است بر سه خانواده خانوادی شخصی خود ما خانواده مادریخو وخانواده مادری همسربا یکی کیاعضای این دوخانواده درقالب خواهر وبرادر وبسیار دیده ایم فاجعه هائی را که ازدواجهای اجباری یا حساب نشده یا عاشقانه های بی پایه بدون پایه های فکری ودرک مسئولیتهای سخت زندگی رخ داده اند وحتی دران یک زندگی برای ابد نابود شده است یا به جدائی واسیری زن ومرد وفرزندان آن خانواده ویا حتی به حادثه های دردنکی منجر شده است که در بخش حوادث میخواینم ودران مادری خود بوچه های خود را میکشد تا از فقط زندگی یا شوهر بداخلاق راحت شده وخود وبچه های خود را با مرگ خود نجات دهد یا پدری چنین میکند چون قادر نیست خرج زندگی ایشان را تامین کند وقادر به تحمل این نیست که همسرو فرزندان خود را درفشاروگرسنگی وناداری ببیند یا خانه ای همواره درجنگ ودعواست که هیچوقت به تفاهم های مشترکی نمیرسد وفرزندانی عصبانی غنکین خشم الود وپرخاشگر را تربیت میکند و....هزاران ایرادی که از یک خانه نادریت وناارام بدون تفاهم برمیخزد وانسانهای درجامعه به رفت وامد میپردازند که دردرون وبیرون به هیچ شکلی ارامش فمر وحالت روحی روانی مساعدی ندارد وشاید منتظر جرقه ای هستند که انفجاری مهیب را یا درهمان خانه یا درجامعه سبب شوند لذا همسر انسانیست که ما مسئول زندگی او هستیم چه درمقابل اقای خانه چه درمقام خانم خانه ودرمقابل فرزندا نیز به همین نسبت مسئولیتهای خطیری را بردوش میگشیم وبازی یااین محیط خانوادگی بازی درشهر بازی نیست که بازی با زندگی واینده انسان وانسانهائیست که حق زندگی ارامی درامنیت رادارند چه از لحاظ روحی چه مادی چه معنوی حداقل درشکل ساده ی ان ودرواقع داشتن سقفی با کمترین امکانات زندگی ارام حق مسلم تک تک ادمیان است که چه دولت چه اجتماع چه همسر همگی درخدمت یکدیگر میبایست انرا برای هم فراهم کنند چراکه وقتی خانه ای دردرون درانفجار درد وفقر وخشم باشد جامعه ای دراین درد خواهد سوخت چرا که افرادی که ازاین خانه خارج میشوند اگر درکل شهر 100 نفر باشند صد خطا صد اخلاق ناشایست ونادرست صد مشکل وگرفتاری را, با خود به جامعه میاورند وخشم درونی ایشان ونارضایتی یا حجتی افسردگی ایشان انتقال مستقیم با افرادی دارد که درمجاورت او خواهند بود در فرگردهای پیشین نیز گفتیم کمتر حال واحساس وفکر ما به ظاهر شاید اهمیتی دردنیا نداشته باشدذ ئخود را انقدر مهم نبینیم که فکر کنیم هر گونه فکر کنم به هر شکل احساس کنم هرجور عمل کنم اثری براین دنیا ندارد کسی مرا نمیبیند کسی به من اهمیت نمیدهد درصورتی که تنهاترین انسان دنیا که نه پدرومادری برای او وجود دارد وبه شکلی از داشتن ایسشان محروم بوده یا شده است وهمسری ودوست واشنائی را هم نداشته باشد هرگونه حال وفکر واحساس وروزگاری که داشته باشد درهرکجا قدم بگذارد اثر خود را مستقیما به جامعه های که دران هست چه جامعه ای کوچک باشد چه بزرگ خواهد گذاشت با همان رفتار ساکت وبی حرف وافسرده یا خشکگین وعصبانی وپرخاشگر یا درسروصدا کردنی وخنده های بلند بیخیالی یا عصبی...هرچه هست محیط اطراف ما تحت تائیر رفتار ما ست وتحت تائیر عکسا لعملهائی که ازدرون ما نشعه گرفته بر جامعه ی ما تاثیر میگذارد فرزندیکه تصور میکند درخانه ی خود برای او اهمیتی قائل نیستند وهست ونیست او تفاوتی نمیکند چه ان خانه را بااین احسا سخود بدرد میکشد چه جامعه را درنتیجه همسر که یکی ازشاخه های مهم زندگی شخصی انسان است هر تاثیری که ما براو او برما بگذارد هم ما وهم محیط رندگی ودنیا ما ودیگرادمیان را نیز تحت تاثیر میگذارد.
¤ گلوی شوق, شاعر:« قیصر امین پور »¤
شب عبور شما را شهاب لازم نیست
که با حضور شما آفتاب لازم نیست
در این چمن که ز گلهای برگزیده پر است
برای چیدن گل ، انتخاب لازم نیست
خیال دار تو را خصم از چه می بافد ؟
گلوی شوق که باشد طناب لازم نیست
ز بس که گریه نگردم غرور بغض شکست
برای غسل دل مرده آب لازم نیست
کجاست جای تو ؟ - از آفتاب می پرسم -
سوال روشن ما را جواب لازم نیست
ز پشت پنجره بر خیز تا به کوچه رویم
برای دیدن تصویر ، قاب لازم نیست .
¤ شاعر:« قیصر امین پور »¤
در کل لازمه ی یک همزیستی مسالمت آمیز درکانون خانواده وهنچنین جامعه این است که در نهایت توجه ودقت وبااحترام و همچنین ملاحظه کردن یکدیگر در موقعیتهای متفاوت , تفاهمی مشترک ایجاد شود که روابط متقابل روفتاری وگرفتاری را در شکلی پایه ریز یکنند که زن وشوهر همواره بتوانند با یکدیگر صحبت کرده احترام یکدیگر را نگاهداشته وباعث شادی وارامش یکدیگر درمحیط خانواده باشند وحتی اختلافات کوچک وبزرگ خود ر بهخانواده ی شخصی ومادری خود یا به جامعه منتقل نکنند وموضوعات شخصی خود را باهم درمیان گذاشته در رفع آن بکشوند ودرمحیطی آرام کودکان خود را پرورش دهند مسلم است که زندگی کنونی وفشارهای ناشی از زندگی اموری خلق وخوی خسته ای را بر انسان برجا میگذارد اما بازاینهم دلیل نمیشود که تلافی مشکلاتی را که همگان دارند بر سرخانه وخانواده ی خود خالی کنیم و درمحیط خانواده نیز در هریک از جایگاههائی که هستیم شوهر یا همسر یا پدر ومادر و حتی فرزند موظفیم رعایت حال یگدیگر را کرده وبا دیگر افراد خانواده روابطی خوب با مهربانی ونرمش وارامش را حفظ کرده تلاش کنیم خانه این محل اسایبش وتنها جیایگاه واقعی استراحت وراحتی انسان براستی مکانی آرام برای زندگی باشدودرصورتی که متوجه شدیم که دراین امر موفق نیستیم چاره رراههائی را پیش ازاینکه ازهم بطور کامل دورشویم بر زندگی هود پیدا کنیم ولی زمانی که تمامی تلاشهای بین دونفر به بن بست میرسد باید قبول کرد که تفاهم درمیان این دوشخص ممکن نیست وصدمه ای که ازاین همزیستی ممکن است برهریک خورده وزندگی فرزندان خانه وخانواده را نیز به تباهی با حادثه های ناگوار بکشد اتگر با مشاورتهای خانوادکی با افرادی آموزش دیده به جائی نرسید انگاه جدائی را بپذیریم والی این اخرین راه برای یک زندگی مشترک است وانسان حتی الامکان می بایست تلاش خودرا بکارگیرد که با ملاحظه وگذشت تفاهم رابرقرار کند ونه کی قربانی دیگری شود ونه یکی اززندگی وآمدن به خانه بیزار ودر گریز.

¤ حرف آخر ,شاعر:« قیصر امین پور »¤
هزار خواهش و آیا
هزار پرسش و اما
هزار چون و هزاران چرای بی زیرا
هزار بود و نبود
هزار شاید و باید
هزار باد و مباد
هزار کار نکرده
هزار کاش و اگر
هزار بار نبرده
هزار پوک و مگر
هزار بار همیشه
هزار بار هنوز ...
مگر تو ای همه هرگز
مگر تو ای همه هیچ
مگر تو نقطه ی پایان
بر این هزار خط ناتمام بگذاری
مگر تو ای دم آخر
در این میانه تو
سنگ تمام بگذاری
¤ شاعر:« قیصر امین پور »¤
درواقع شناختی که درطول یک زندگی مشترک همسرازماو ما,ازاوداریم بیشترین شناخت ممکن است که کسی میتواند از یک فرد داشته باشد چراکه همسفره وهمسفر وهمخانه بودن سرانجام باعث این میشود که بتمامی عادت ها واخلاقها ورفتارها وبرخوردهای یکدیگر آشنا شویم ودرزمانی طولانی حتی شناخت بحدی میرسد که انسان میداند حرمت وعمل وسخن بعدی فرد متقابل او چه خواهد بود وبرهر چیزی چگونه عمس العملی نشان میدهد چه چیز او را ازکوره بدر کرده ویا باعثخنده وشادی او میشود کی وکجا میتواند چیزی را ازاو دخروات کند چه را حتی بپرسد چه را نپرسد ودرواقع حتی جواب سوالات خویش را با شناختی که دارد میداند ونمونه ی رفتاری را که با هرحرف وعمل خواهد دید پیشاپیش میداند وحدس میزند ومعمولا نیز این حد درست هست زمانی که تااینحد با شخصی آشنا شده باشیم یعنی قادر بوده ایم کامل بدرون او راه یابیم وزمانی که دراین منطقه با شخصی رسیده باشیم قادریم حتی او را دربیشترین چیزهائی که مایلیم همراه خود همراه کرده یا اگر میدانیم با چیزی همراه وهمپای ما نخواهد شد یا راضی به انجام کاری نیست ازاو تقاضا هم نکنیم که تا همفکری یا همراهی او را داشته باشیم وبگونه ای به انچه میخواهیم رسیدگی کنیم که براو نیز تاثیر منفی نداشته باشد ولی اگرتمامی انچه برای ذاو میکنیم جوابی متقابل نداشته باشد بهتر است باورکنیم که این احساس متقابل وتوجه متقابل نیست که ما دریافت میکنیم بلکه یکی برای دیگریست نه هردو برای همئدیگر واینجاست که باید قبول کنیم که تفاهم متقابل وجود ندارد.این نیز کاملا روشن واشکاراست که هریک چگونه ادمی برای خود وزندگی وخانواده ی شخصی خود هستند ودرعین حال اشتراکی دوستانه همراه با عشق وعطوفت است که این عشق را انسان به والدین خویش به طریقه ی دیگری نشان میدهد وبا عشق وعلاقه ای که به خواهر وبرادر خود نیزمعطوف میدارد بسیار متفاوت است بخصوص وقتی دختر یا پسری ازخانواده خئد جدا میشوند وتشکیل زندگی میدهند بعنوان شوهر یا همسر اخلاق ورفتار تازه ای را شروع میکند که به تناسب اخلاق فردی که بااو ازدواج کرده است برنامه ریزی شده است البته نه باینگونه که انسان بنشیند وبا خود فکر کند از فردا که چشم درخانه ی خود بعنوان همسر بازکردم اینطور وانطور بااو رفتار میکنم بلکه آنچه در زندگی بر اساس اخلاقیات یک عمر زندگی به آن عادت داشته ایم با وجود یک همسر دچار تفاوتهائی میشود که برای حفظ زندگی شخصی از اخلاقی ورفتاری وعادتی شاید دست کشیده وبه اخلاق ورفقتاری دیگری شروع به زندگی کنیم بدین معنی که با گذشتها وبخشها وگاه حتی پافشاری هائی خود را با همسر خویش هماهنگ میسازیم تا تفاهم فی مابین ایجاد شود وبگونه ای باشد که راحتی وشادی هردو نفر درخانه ای که زین پس منزل وسرای اوست فراهم گردد .مثلا اگر شخصی بوده ایم که بسیاری ازساعات روز را در بیرون سر میکردیم وقتی به زندگی مشترکی وارد میشویم سعی میکنیم ساعات بودندرخانه وبا همسر درمحیط خانواده را زیادتر کنیم تا وظایفی را که بعنوان همسر پذیرفته ایم بتوانیم دراین ساعات به ان بپردازیم حال این وظیفه میخواهد این باشد که به همسر خود در کارخانه یا خرید منزل همکاری کنیم یا نه با توجه باینکه مثلا همسر ما تمام روز خانه بوده است خود را باو برسانیم که ازتنهائی دربیاید واحساس تنهائی نکندو تمامی این مسئولیتها ازما انسانی جدید با شرایطی جدید را میسازد وتفاهم که اولین ومهمترین نقش را درزندگی مشترک بازی میکند زنمانی شکل میگیرد که هدرو بخاطر یکدیگر از برخی چیزهائی که عادت ایشان بوده یا دوست داشته اند دست میکشند یا با توافق طرفین برنامه های جداگانه برای خود را داشته باشند مثلا انواع کارهائی که یکی علاقه دارد وان یکی ندارد میریزند تا همچنان در کنارهم زندگی خویش را ادامه دهند ولزومی باین نباشد کخه بخعطر یکی دوویا حتی چند تفاوت اخلاقی حتی مهم ناچار به از هم پاشیدنی یک زندگی شوند که با کنار گذاشتن مشکلاتی حاشیه ورعایت بیکدیگر میتواند همچنان برای هردو دربسیاری ازجاها یک زندگی ارام ودلپذیر وموافق با یکیدیگر را سبب شود
¤ شاعر معاصر «آیا» متخّلص به «هیچستان»¤
خدا
تو باید دستمو کوتاه کنی از تاب موهات
تو باید قلبمو راهی کنی با اخم نگات
تو باید اسممو همراهی کنی تا نوک باد
یا یه شب گم کنی اونو لای آهنگ صدات
دل من گور عمومی همه آرزو هاس
هی نخون سنگشو که می گیره بارون چشات !
آخه تو غنچۀ نشکفته ای هستی ولی من
یه کویرم نمی خوام بخشکه تو من ریشه هات
دل به من نده که من عاشق قلب عاشقم
نه واسه عاشقی جونم واسه یه کباب هات !
برو از پیشم برو کنا راون که لایقه
تا بدونه قدرتو جون بده واسه خوبیات !
بزا باورش کنم که خواب آشفته ای بود
اون شب وصل و تموم خنده های بی صدات !
شکر
¤ شعر از:شاعر معاصر «آیا» / «هیچستان»¤
باید توجه داشت که اگر در زندگی مشترک پای فرزند وفرزندانی درمیان است وزندگی آنان نیز تحت الشعاع نوه زندگی ماست فرزندی درچنین زندگی مشترکی که از آن سخن گفتیم همچنان این دوشریک قادر باشند والدین خوبی برایفرزند وفرزندان باقی بمانند ودرعین حال که زندگی شخصی وفردی خود را درکنار زندگی مشترک حفظ کرده اند باعث ناراحتی وعذاب یگدیگر نیز نشوند وباید بخاطر سپرد که دراین خانه ی مشترک انسان در سن جوانانی وشادابی با هزاران آرزو وارد میشود وتاروز پیری شریک وهمدم یکنفر میشود که میتواند همه ی عمر اورا عاشقانه دوست داشته باشد یا زندگی سعادتمندی دررضایت بااو داشته باشد یا برعکس عمری به غم زندگی کند اما اقدام به طلاق نیز نکند که در بسیاری موارد اینگونه است وطرفین استارت زندگی دوباره را با عمری دیک زندگی غمناک بودن خواهان نیستند وبیتوجه باینکه هزگونه روحیه ای داشته باشند ان خانه نیز همان روحیه را خواهد داشت عمری را سر میکنند درحالی که شاید با شروعی دوباره بتوانند دوست داشته باشند ودوست داشته شومد وهردوطرفین بدون هم با اقدام به جدائی وشروع یک زندگی جدید انسانهای موفق وشادی نیز باشند وفرزندان موفق تری را نیز به جامعه تحویل دهند ودرکل زندگی انقدر ارزشمند است که تلاش ادمی میبایست براین نهاده شود که در زندگی خود یک زندگی هوب وارام را برای خویش بسازیم که درآن ارامش روحی وجسمی ومعنوی ومادی ما بحدی تکمیل شده باشد که احساس زندگی کردن احساسی خوشایند برای ما باشد نه روزمره گی بودن ویکنواختی کسل کننده ای که برای بیدار شدن دران هیچ بهانه ای نداشته باشیم درنتیجه ازدوا ج این امر مقدس وارزشمند را می بایست با دقت وتوجه بسیار به مرحله عمل دراورد چرا که عمری زندگی درخوبی وبدی را درپیش رو دارد وخوشبختانه دنیای کنونی آنقدر بیشن ودانش به جوانان امروزی داده است که پیش از ساختار خود وزندگی خویش وبدون امادگی ازدواج اقدام به اینکار نکنند وکسی دیگر را نیز دچار مشکلات عدیده ی زندگی ننمایند باامید اینکه کانون گرم همه خانواده ها در سراسر دنیا لبریز از عشق وشادی وهمدلی وهمراهی وموفقیت باشد.آمین.
*- جفتت اگر پرید برای پریدن عجله نکن . ارد بزرگ
*-همیشه بین خود و همسرت بازه ای را نگاهدار تا به خواری گرفتار نشوی . ارد بزرگ
*- گسستن دو همسر می تواند خاندانی را از هم بپاشد . ارد بزرگ
*-مردی که همسرش را به درشتی بیرون می کند ، به اشک به دنبالش خواهد دوید . ارد بزرگ
______ پایان فرگرد همسر _______
¤ نویسنده: فرزانه شیدا ¤


برگرفته از :
http://b4armannameh.blogspot.com/2010/02/blog-post_03.html

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

نیما ونیشام از مینا مقدادی

دسترسی به نرم افزار کتاب قوانین و مقررات فناوری اطلاعات

حکیم ارد بزرگ (پدر فلسفه اردیسم) : تاوان بزرگی ، تنهاییست.