بخشي از مطبوعات ورزشي، صداي برتر و قدرتمند جامعه شدهاند
شايد کمتر بدانيد که ايران در مقام تعدد مطبوعات يوميه ورزشي در دنيا اگر مقام نخست را نداشته باشد، حداقل جزء پنج کشور نخست جهان در زمينه دادن مجوز به انتشار مطبوعات ورزشي است. جالب است که بازهم بدانيد کشورهاي پيشرويي در ورزش مثل آلمان، فرانسه و ايتاليا، تعداد نشريات روزانه ورزشي آنها گاهي به پنج تا هم نميرسد.
به گزارش سرويس نگاهي به وبلاگهاي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در ادامه مطلب وبلاگي به نشاني http://maziaran.blogfa.com آمده است: حالا که در مقام مقايسه هستيم بايد بگوييم مهمترين تفاوت نشريات ورزشي ما با آنها در سطح و عمق است. يعني ما هرچه در سطح گستردهايم (تعدد نشريه) آنها در عمق گسترش دادهاند (تيراژ) مثلا روزنامه گازتا دلا اسپورت با يک ميليون تيراژ روزانه، مخاطبان زيادي را در سراسر جهان پوشش ميدهد. درحاليکه تيراژ روزنامههاي ورزشي ما (بعد جهاني آن بماند) در بهترين حالت آن به 30 يا 40 هزار نسخه در روز هم نميرسد.
شايد ذکر اين نکته هم ضروري باشد که کشورهاي غربي عمدتا، اگر در تعدد انتشار روزنامههاي يوميه ورزشي در مقام پايينتري قرار ميگيرند، ولي در قسمت توليد و نشر مجلات تخصصي در رشتههاي مختلف ورزشي بسيار بسيار جلوتر از ما هستند.
نويسنده اين يادداشت در ادامه نوشته است: تمام اين مسائل را گفتم تا به دليل اصلي تعدد نشريات ورزشي در سپهر اطلاعرساني ورزش ايران برسم؛ معضلي به نام رسانهسالاري ورزشي... هرچند رسانهها (به معناي عام) رکن چهارم دموکراسي (حکومت مردم) هستند، ولي در بسياري از موارد ميتوانند اسباب تضعيف اين بخش را فراهم کنند تا جايي که به جاي خدمت به جامعه، نوعي حکومت در سايه تشکيل بدهند و نظاميرا بر تصميم گيران تحميل کنند که با منفعل کردن آنها، مديران افرادي شوند که صرفا به دستورات و جريان سازيهاي رسانهها گردن ميگذارند.
رواج اين شيوه حقوق شهروندان را ضايع ميکند و فرصت طرح ديدگاههايشان را از آنها ميگيرد... تصورم بر اين است که در ورزش ايران هماکنون بخشي از مطبوعات ورزشي، صداي برتر و قدرتمند جامعه شدهاند و در حقيقت نوعي اليگارشي (تصميمگيري يک گروه با نفوذ) رسانهاي براساس منافع سودانگارانه، حاکميت پيدا کرده است...
اين وضع صرفا متعلق به امروز نيست، از حدود اوايل دهه هفتاد شمسي، در برهههاي مختلف، تاثير مطبوعات ورزشي را نه در مقام چشمان ناظر افکار عمومي، بلکه در نقشي زير پوستيتر، به عنوان عاملي براي جلوگيري از انتشار حقايق و مسدود کردن فضا براي گفتوگويهاي استدلالي و خلاق شاهد بوديم.
اين وضع بهقدري روشن است که با يک بررسي ساده از آرشيو برخي نشريات ورزشي ميتوان به موارد مهمي از تاثير برخي مطبوعات ورزشي در شکلبندي اذهان ورزش دوستان در مقاطع زماني مختلف و تعيين چارچوبهاي تصميمگيري مورد نظرشان براي مسوولان و مديران ورزش ايران در طول سالهاي گذشته رسيد...
اميد که در دور جديد حضور مديران ورزشي منشا اين رسانهسالاري ورزشي شناخته و تصميمات مسوولان براساس تدبير و نياز ورزش گرفته شود تا تاثيرپذيري از جريان سازيهاي برخي رسانههاي ورزشي...
نظرات