آخرین مطالب لابی ایران سوئد (((( Iran & Sweden )))) براي پويايي و پيشرفت ، گام نخست از پشت درهاي بسته برداشته مي شود . ارد بزرگ
آخرین مطالب لابی ایران سوئد (((( Iran & Sweden )))) براي پويايي و پيشرفت ، گام نخست از پشت درهاي بسته برداشته مي شود . ارد بزرگ |
Posted: 04 Jan 2011 03:05 AM PST آینده جهان اسلام با سلام, تنها ديدگاه جهاني براي آينده اسلام است. دين, صلح و دوستي. ولي سوال اينست کدام اسلام؟ اسلام خدائي (جهان وطني) يا اسلام عربی (قومي گرائي و ملي گرائي) سوره ال عمران آيه 19 دين نزد خدا اسلام است… سوره ال عمران آيه 85 کسي که جز اسلام را بعنوان دين بپذيرد از او پذيرفته نمي شود. در رابطه با حضرت نوح سوره يونس آيات 71-72 در رابطه با حضرت ابراهيم سوره عمران آيه 67 در رابطه با اسماعيل و اسحق و يعقوب سوره بقره آيه 133 در رابطه با يوسف سوره يوسف آيه 101 در رابطه با موسي سوره يونس آيه 84 در رابطه با قوم بني اسرائيل سوره يونس آيه 90 در رابطه با سليمان سوره نمل آيات 31-24 در رابطه با ملکه سبا سوره نمل آيه 44 در رابطه با حضرت عيسي سوره عمران آيه 52 پس مي بينيم دين نزد تمام پيام آوران اسلام بوده و حضرت محمد(ص) اولين عربي است که به اسلام ايمان مي آورد. انعام آيه 14 و 163 الزمر آيه 11-12 در رابطه با اسلام کلمه اسلام از شهر اورشليم گرفته شده (Urshalem). در زمان حضرت ابراهيم سفر پيدايش باب 14 آيه 18ملک صديق و ملک ساليم نان و شراب بيرون آورد و او کاهن خداي تعالي بود. کلمه اسلام در زبان عبري به معني صلح (Peace) مي باشد و آن تائيد مي شود با عبرائيان باب 7 آيه 2 همانطور که مي بينيم در زمان حضرت ابراهيم Urshalem در زمان حضرت عيسي Jerusalem در زمان حضرت محمد(ص) Mosalem و هر سه در کلمه سلام مشترک مي باشند. پس همانطور که مي بينيم يهوديت و مسيحيت و محمدي شاخه اي از اسلام است. سوره حج آيه 78 خداوند براي شما در دين بيچارگي قرار نداده است اين آئين پدر شما ا براهيم است او شما را مسلمان ناميده است تا قبل از آن که اين شريعت (منظور حضرت محمد) آمده باشد. اورشليم يا بيت المقدس کنعانیها اولین گروه موحد در این منطقه بودند اند که در این سرزمین میزیسته اند و آنرا (اورسالم) ناميدند.اورسالم نامي تركيبي از دو واژهي «اور» و «سالم» است. «اور» كلمه اي سومري به معناي شهر است و در زبان عبري نيز اور را آتش،روشنايي و مقدس ترجمه كردهاند. اين واژه را در كلماتي چون اورميه (آب مقدس)، اورمزد (روشنمقدس) نيز ميتوانيم مشاهده بكنيم. «سالم»نيز به مفهوم صلح،سلامتي و آرامش ذكر شده. تركيب اين دو واژه اورسالم را نتيجه ميدهد كه به معناي شهر سلامتي و صلح و آرامش است. اورسالم نزد يهود به "يروشالايم" (יְרוּשָׁלַיִם) و فراعنه به "اوشامام" و يونان و روم به "هيروسوليما" و نزد غرب به "جروسالم"(Jerusalem) * (Holy land) شهرت يافت. مسلمين و اعراب آن را بيت المقدس (شهر قدس) ناميدند كه همان ترجمهي اورسالم (مدينة السلام) است. اين شهر در طول تاريخ نامهاي ديگري چون ارين ئيل، ايليا، بيت هميقداش، ايلياكاپيتولينا را نيز به خود ديده است كه در حال حاضر استعمال نميشود. بسياري از نويسندگان قرون وسطي و محققان و سياحان کنوني جهان, مکانهاي مقدس مسلمانان را مورد مطالعه قرار داده و اهميت بناهاي بيشماري را که در اين مکان وجود دارد توصيف نموده و يا تصويرنگاري کرده اند که فقط توصيف و تشريح اين مکانها مورد نظر جهانيان نمي باشد, بلکه اين مسئله مطرح است که اين مکانهاي مقدس و معماري فعلي آن دلالت بر زمانهاي اوليه اسلام مي کند؟ و اگر چنين نيست, به چه دوره اي مربوط مي شود؟ و اين مکانهاي مقدس به يادبود چه چيزي ساخته شده و به چه زماني مربوط است. بحث مطلب مربوط به اورشليم (Urshalem) و بخصوص حرم, در قرون وسطي توسط پدر مارمرجي (Marmarji) بطور ساده شکافته شده و اکثر نوسته هاي او به زبان انگليسي[1], آلماني[2] و روسي[3] ترجمه شده است. بعلاوه کتيبه هاي پيدا شده بر روي حرم توسط ماکس ون برهم (Max-Van-Berhem) تجزيه و تحليل شده و به چاپ رسيده است. به غير از ميدنيکوو (ند که قبه الصخره به علت واقعه اي سنتي و مذهبي, در زمان حضرت عيسي در اورشليم (UrshalemMiednikov) که نتايج کارهايش توسط کاتني (Catani) در آنولي ـ دل ـ اسلام (Annali-Dell-Islam) به چاپ رسيده و قسمت بيشتر آن مورد تائيد قرار گرفته است, ساير نويسندگان در موارد بسياري فقط به وصف آن پرداخته و به روشن کردن موقعيت جغرافيايي مکانهاي مقدس قانع بوده و بندرت سعي نموده اند که اين ابنيه و آثار را از نظر فلسفي و علمي مورد بررسي قرار دهند و تجزيه و تحليل نمايند. اگر بخواهيم مطمئن باشيم اين مکانهاي مقدس بر چه اساس و سنتي ساخته شده شايد کمي مشکل باشد, اما با ظهور حضرت محمد و اشاعه اسلام, تعاليم مذهب و ايمان به آن به صورت خيلي ساده بوده است. ولي بايد اعتراف نمود که بصورت سيستماتيک نبوده, و در بيشتر نوشته هايي که بعنوان وقايع سنتي مطرح شده بخوبي ديده مي شود. البته اغلب جغرافيدانان و سياحان که بر روي تصويرنگاري بناهاي اورشليم, تحقيقاتي انجام داده اند بطور مرتب از محراب, کعبه, مقام ابراهيم نام برده اند که مي توان آنها را با آيات قرآن (سوره 38 آيه هاي 20, 21 و سوره 3 آيه هاي 37 و 39 و سوره 19 آيه 11) تطبيق نمود.... همچنين شايع است که قبه الصخره (Dom of Rock) بعنوان يک بناي يادبود در ارتباط با وقايع حضرت محمد ساخته شده است.[4] اما عده اي عقيده دارند و مي گوي) ساخته شده و مربوط به زمان ظهور مسيح مي باشد و اين موضوعي است که بايد مورد بررسي قرار گيرد تا روشن شود مسجدالحرام و مسجدالاقصي که در قرآن از آن صحبت شده در کجا واقع شده است. چرا شهر فلسطين در زمان اميه و مملکوک اهميت بيشتري نسبت به زمان فاطميه و عباسيان داشته است؟ آيا تمام وقايع و سنتهايي كه پس از حضرت محمد(ص) درباره او به تحرير درآمده است، در چه زماني صورت گرفته؟ و بناهاي يادبود در اورشليم و ساختمان مسجد برمبناي چه فلسفه علمي پايه گذاري شده است؟ مثلاً بيش از تسلط اعراب يا بعد از آن؟ پس از فوت حضرت محمد چه اتفاقي افتاده است؟ در ارتباط با (Urshalem) و حرم، ما با يك منطقه جديد مواجه نيستيم، بلكه با يكي از قديمي ترين مكانهاي مقدس روي زمين روبرو مي باشيم. مسجدالاقصي مطمئناً چندين بار تجديد بنا شده است. ليكن مطالعات انجام شده توسط گرسول ساواجت (K.A.C.Greswell-Sauvget) و بخصوص هاميلتون (R.W.Hamilton) انگيزه خوبي براي فكر كردن راجع به طبيعت و ساختن اين مساجد به ما مي دهد. مخصوصاً درباره اهميت قبه الصخره، نه بخاطر اينكه اولين بناي مهم مذهبي در اسلام محمدي (منظور دكتريني كه حضرت محمد در قرن ششم مطرح نموده) است، بلكه بخاطر اينكه اولين بناي مذهبي مي باشد كه بوسيله استادان فن در خاور ميانه ساخته شده است. سوالي كه مطرح مي باشد اين است كه علت ظهور حضرت محمد بر مبناي چه فلسفه علمي و تاريخي صورت گرفت و چه دكتريني در قرن ششم مطرح نموده اند. چرا حضرت محمد قبله اعراب جاهلي را تغيير داد؟ چرا اورشليم در قرآن بعنوان قبله مسلمانان مطرح مي شود؟ (سوره حج آيات 33، 34 و 67) 33- براي شما است در آن سودهايي تا سرآمدي نامبرده سپس فرودگاهش به سوي خانه كهن (بيت العتيق) 34- و براي هر ملتي قرار داديم پرستشگاهي تا ببرند نام خدا را بر آنچه روزيشان داد... 67- و براي هر ملتي قرار داديم پرستشگاهي كه ايشانند رونده آن پس نستيزند با تو در كار... نكته مهم: در بيت العتيق براي هر ملتي پرستشگاهي در نظر گرفته شده است. همچنانكه مي دانيم در مكه هيچ مكان مقدسي براي ملتهاي ديگر وجود ندارد. ناصرخسرو، سفرنامه نويس معروف پارسي، از اولين كساني است كه سعي نمود يك توصيف جامع، از ساختمان حرم نموده و قبه الصخره، نيز بعنوان مكاني كه حضرت محمد در آن نماز گزارده، نام برده است.[5] البته شكي نيست كه حرم، در منطقه اي كه معبد مسلمان، قرار داشته بنا شده است. سليمان پسر داود وقتي كه به پادشاهي اسرائيل رسيد به ساختن معبد بزرگ و همچنين ديوار مهم شهر اقدام نمود.[6] پيش از اينكه آثار تاريخي اورشليم و نوشته هاي مورخين را مورد بررسي قرار دهيم بهتر اين است كه مبناي حركت خود را از روي تورات و انجيل و قرآن آغاز نمائيم. چراكه اين سه كتاب از دستبرد تاريخي جباران و مورخين خيالپرداز محفوظ مانده است. (حداقل از قرن اول ميلادي و يا بهتر بگوئيم قرن ششم در رابطه با قرآن) چراكه حقايق در هر سه كتاب به صورت واضح و روشن بيان گرديده است. لغت اسلام از كلمه دارالسلام، به معني صلح، گرفته شده است. (سوره 6 آيه 127، سوره 10 ايه 25)، (سفر پيدايش، باب 14 آيه 18)، (مزامير داود، باب 76 آيه 2، رساله به عبرانيان، باب 7 آيه 1 و 2) سوره انعام-127- آنانراست خانه سلام (دارالسلام) نزد پروردگار خويش و او است دوست ايشان بدانچه بودند مي كردند. سوره يونس-25- و خدا مي خواند به سوي خانه سلام و هدايت كند هركه را خواهد به سوي راهي راست. سفر پيدايش باب 14-18- و مَلِكِيصَدقَ ملك سلام (Salem) نان و شراب بيرون آورد و او كاهن خداي تعالي بود. مزامير داود باب 76، آيه 2- خيمه او در شاليم[7] رساله به عبرانيان باب 7 آيه 1- زيرا اين مَلِكِيصَدقَ پادشاه ساليم (Salem) و كاهن خداي تعالي هنگاميكه ابراهيم... 2- و ابراهيم نيز از همه چيز ده يك بدو داد كه او اول ترجمه شده پادشاه عدالت و بعد ملك ساليم (Salem) نيز يعني پادشاه سلامتي. همانطور كه مي دانيم شهر قديمي يبوس (Yebus) در نقطه اي كه به نام اورشليم معروف است قرار داشته كه در سال 1900 قبل از ميلاد در زمان حضرت ابراهيم به اين محل (سلام) مي گفتند و در كتيبه اي كه در مصر (Tell-el-Amana) در كنار رود نيل، در حدود 200 مايلي جنوب قاهره، پيدا شده گوياي اين واقعيت است كه در آن زمان هم اورشليم ناميده شده بود. و در كتاب صحيفه يوشع بن نون، كتاب داوران و سموئيل بني نيز پيش از تصرف داود، از اين شهر بنام اورشليم نام برده شده است. (صحيفه يوشع، باب 10 آيات 23، 5، 3 و 1، باب 12 آيه 10، باب 15 آيات 36 و 8، باب 18 آيه 28)، سفر داوران باب اول آيات 21، 8 و 7، باب 19 آيه 10)، (كتاب اول سموئيل باب 17 آيه 54). (فقط در دو آيه از شهر يبوس (Yebus) نام برده شده است (سفر داوران باب 19 آيات 11-10 اول تواريخ باب 11 آيه 45) سفر داوران باب 19) 10- اما آن مرد قبول نكرد كه شب را بماند پس برخاسته روانه شد و به مقابل يبوس كه اورشليم باشد رسيد و دو الاغ پالان شده و كنيزش همراه وي بود. 11- و چون ايشان نزد يبوس رسيدند نزديك به غروب بود غلام به آقاي خود گفت بيا و به اين شهر يبوسان برگشته شب را در آن بسر بريم. بنابراين مشاهده مي شود كه لغت اورشليم نام اصلي شهر است و فقط بعد از اينكه شهر توسط يبوسان تصرف گرديد به نام يبوس نامگذاري شده و زماني هم كه داود اين شهر را تسخير كرد بنام شهر داود معروف گرديده است. (دوم سموئيل باب 15 آيه 7) يبوسيان كه در اين منطقه و حومه ان ساكن شدند از نسل حام و كنعان بودند. (سفر پيدايش باب 10 آيات 20، 16 و 10، اول تواريخ باب 1 آيات 14-13) نام يبوسيان بدين جهت در آيات فوق در آخر نام برده شده كه تعداد آنها بيشمار بوده. (سفر تثنيه باب 7 آيه 1)، (سفر داوران باب 3 آيه 5) و از آنان بعنوان مردماني كه سرزمينشان حاصلخيز بوده نام برده شده است. (سفر پيدايش باب 15 آيات 18 تا 33) و بعدها داود قسمت تحتاني تا شمال آن را از ارونه (Araunah) خريداري نمود و در آنجا محلي براي قرباني نمودن بنا كرد. (كتاب دوم سموئيل باب 24 آيات 15 و 16، اول تواريخ باب 21 آيات 18، 18 و 28) و در همين محل بود كه بعداً سليمان معبد را بنا نمود. سوره انبيا-81- و براي سليمان باد را سخت وزنده روانه مي شد بفرمان او بسوي سرزميني كه بركت نهاديم (باركنا) در آن بوديم و بوديم بهر چيز دانايان. نكته اي كه در اين آيه قابل توجه مي باشد اين است ـ سرزميني كه بركت نهاديم ـ و اشاره به اورشليم مي باشد و بجا است كه كلمه (باركنا) را در آيات ديگر قرآن مورد بررسي قرار دهيم تا ببينيم به چه محلي اطلاق مي شود. (سوره 21 آيات 71 و 81، سوره 7 آيه 137، سوره 17 آيه 1). 71- و رهانيديم او (ابراهيم) و لوط را بسوي سرزميني كه بركت نهاديم در آن براي جهانيان. لوط نوه تارح (Tareh) و پسرها را، برادرزاده ابراهيم بود. (سفر پيدايش باب 11 آيه 27). پدر لوط به نام (هارا) در شهر اور (Ur) وفات نمود، سپس لوط همراه تارح و ابراهيم و سارا از اور كلدانيان خارج شدند تا به سرزمين كنعان بروند و زماني كه به حران رسيده در آنجا توقف نموده و تارح فوت نمود. لوط با ابراهيم و سارا به كنعان آمدند و پس از آن عازم مصر شدند (سفر پيدايش باب 12 آيات 4 و 8، باب 3 آيه 1، سوره انبيا آيات 50 تا 71). وقتي كه همراهان لوط به سرزمين كنعان مراجعت نمودند به علت كثرت نفوس، آنجا برايشان قابل سكونت نبود و لذا از يكديگر جدا شدند. به همين دليل لوط و همراهان به طرف اردن رفتند و در كنار سدوم مسكن گزيدند (سفر پيدايش باب 13 آيات 8 تا 12). سدوميان كه در جهالت بسر مي بردند، لوط را كه مردي درستكار بود تكذيب مي كردند. (سوره شعرا آيات 161 و 162، سوره هود آيه 77 دوم پطرس باب 2 آيات 7 و 8) بهنگامي كه دونفر مهمان به سدوم وارد شدند[8] و لوط ايشان را به خانه خود دعوت نمود. اهالي سدوم خانه او را محاصره نمودند و خواستار ملاقات ايشان شدند و لوط به حمايت از مهمانان برخاست، لذا در اثر اين برخورد جاهلانه و بنابه توصيه مهمانان لوط و دو دخترش بجز همسرش از شهر خارج شدند. (سفر پيدايش باب 19 آيات 26-15، سوره 11 آيه 11، سوره 37 آيات 135-133، سوره 29 آيات 31 و 32 و 33) بنابراين ملاحظه مي كنيم لوط به سرزميني وارد شده كه همان اورشليم مي باشد و ابراهيم نيز در آن ساكن بود. سوره 7 آيه 137- و ارث داديم به گروهي كه ناتوان شمرده مي شدند. خاورها و باخترهاي سرزمين را كه در آنها بركت نهاديم و انجام گرفت سخن نكوي پروردگارت بر بني اسرائيل بدانچه شكيبا شدند و واژگون ساختيم آنچه را مي ساختند فرعون و قومش و آنچه مي افراشتند. راجع به زندگاني ابراهيم در قرآن آيات زيادي وجود ندارد بجز چندين آيه كه بوسيله حضرت محمد در قرن هفتم و حضرت عيسي در قرن اول ميلادي، از نظر علمي مورد مجادله قرار گرفته است كه بعداً درباره آن بحث مي شود. ابراهيم ابراهيم در اور (Ur) از بلاد كلده نزديك به محل تلاقي دو رودخانه دجله و فرات متولد شد. اين شهر در حدود 150 مايلي جنوب نيمرود است كه زماني مركز تمدن بابل بود. بابليان در آن زمان به ماه پرستي اعتقاد داشتند. (صحيفه يوشع باب 24 آيات 2 و 14 و 15) و ابراهيم پس از آنكه با برادرزاده خود لوط و همسرش سارا به سرزمين كنعان آمده در بيت (ئيل) مسكن گزيده و پس از برگشت از مصر هم باز بدين مكان مراجعت نمودند. ابراهيم بخاطر اينكه از همسرش سارا فرزندي نداشت، كنيز خود هاجر را به زني گرفت و از او (اسماعيل) متولد شد و در همين زمان بود كه سنت ختنه كردن مرسوم گرديد و پس از آن از همسر اول خود سارا هم صاحب فرزندي گرديد كه او را (اسحاق) ناميدند. اسماعيل پس از آنكه پدرش را ترك نمود با مادرش به پاران[9] رفته و در آنجا خد به شكار مشغول شد. (سفر پيدايش باب 21 آيات 20 و 21) پاران قسمت بزرگي از بيابان صحراي سينا مي باشد كه قوم يهود بمدت چهل سال در آن سرگردان بوده (سفر اعداد باب 14 آيات 33 و 34، سوره 5 آيه 26). پاران داراي محدوده مشخصي نيست و در قسمت شمال شرقي مركز شبه جزيره سينا واقع شده است. قسمت شرق ان در ه ريفت (Rift) كه به اربه (Arabah) و قسمت جنوبي آن به خليج عقبه و قسمت شمال و شمال غربي بيابان ايتام (Etham) و شور (Shur)، به طرف درياي مرده (Dead Sea) و از طرف شمال شرقي به بيابان صين (Zin) محدود مي شود. در تورات براي اولين بار در زمان لوط به پاران اشاره شد كه (كدرلاعمر) با هم پيمانانش تعدادي از شهرهاي محدوده ادم (Edom) و درياي مرده را تصرف نمودند. (سفر پيدايش باب 14 آيات 6-4). مطابق ترجمه يوناني تورات كه در واتيكان تحت شماره 1290 ضبط شده است حضرت داود پس از فوت سموئيل براي دفن او به بيابان ماون (Maon) رفته بود. ولي متون قديمي سوري و ترجمه متون ديگري در اسكندريه اشاره به بيابان پاران مي نمايند. (اول سموئيل باب 25 آيه 1). يكي ديگر از مكانهايي كه در ارتباط با وقايع حضرت ابراهيم در تورات مطرح شده است بير شبع (Beer-Sheba) مي باشد كه ابراهيم، اسماعيل را به آنجا روانه كرد. (سفر پيدايش باب 21 آيه 14). بير شبع محل جاه بعداً به شهري كه در جنوب جودا (Judah) واقع مي باشد اطلاق شده است و در محل فعلي بير ـ اس ـ سبا (Bir-Es-Saba) در طرف شمال دره اس ـ سبا (Es-Saba) يا تل ـ اس ـ سبا (Tell-Es-Saba) با چندين مايل انحراف به شرق و درست در ميان ساحل مديترانه و قسمت جنوبي درياي مرده در حدود 45 كيلومتري جنوب غربي هبرون (Hebron) و در حدود همين مسافت به طرف جنوب شرقي كاذا (Gaza) واقع شده است. ابراهيم به سبب چاه آبي كه خادمان ابي ملك از او بزور گرفته بودند معترض شد و ابي ملك اظهار بي اطلاعي نموده و گفت من نمي دانم كه چه كسي اينكار را انجام داده است و ابراهيم ابي ملك را تنبيه كرد به سبب چاه آبي كه خادمان ابي ملك هفت بره ماده از ابراهيم بعنوان شهادت براي حفر چاهي كه ابراهيم بنا نموده بود گرفت. ابراهيم اين محل را بير شبع نام نهاد، زيرا هر دو نام هم پيمان شدند (سفر پيدايش باب 21 آيه 31) اولين باري كه در تورات از اين محل نام برده مي شود، زماني است كه ابراهيم نان و مشكي از آب به هاجر مي دهد و او با اسماعيل در بيابان بير شبع سرگردان مي شود كه به چاه آبي مي رسد و پس از آن در صحراي پاران ساكن مي شود. و از اين محل بود كه ابراهيم اسحق را برداشته به طرف کوه موريا (Moriah) و در آنجا قربانگاهي بنا نمود و گوسفندي را قرباني نمود. در تورات (سفر پيدايش باب بيست و دوم) در رابطه با موضوع قرباني از اسحاق نام برده شده است.[10] اين دكترين در قرن اول ميلادي به وسيله حضرت عيسي در رابطه با فرزند اول اسحاق عيسو بوده و در قرن ششم ميلادي بوسيله حضرت محمد با اعتراض مواجه شده زيراكه در حقيقت قرباني اصلي از نظر نبوت، اسماعيل بوده نه اسحاق. و آياتي از قرآن (سوره بقره آيه 125 و 126) حاكي از اين مسئله است. 125- و هنگاميكه گردانيديم خانه را بازگشتگاهي براي مردم و امني و برگيريد از مقام ابراهيم نمازگاهي و سپرديم به ابراهيم و اسماعيل[11] كه پاك داريد خانه مرا براي طواف كنندگان 126- و هنگاميكه گفت ابراهيم پروردگارا بگردان اين را شهرستاني امن و روزي ده اهلش را از ثمرات آنكه ايمان آورده است از ايشان به خدا و روز بازپسين. همچنين حضرت عيسي و شاگردان او بيش از هفتادبار در نوشته ها و گفته هايش اشاره به حضرت ابراهيم نموده اند. مثلاً در شرح مرد ثروتمند و گدا، حضرت عيسي اشاره به ابراهيم مي نمايد دال بر وظيفه (انجيل يوحنا باب 16 آيات 16 تا 19) و زماني كه پيروان عيسي به او اظهار داشتند كه ما اولاد ابراهيم مي باشيم، عيسي بلافاصله در جواب اظهار داشت كه اگر پدر شما ابراهيم است كاري را انجام دهيد كه ابراهيم انجام داد. انجيل يوحنا (باب 8 آيات 31 تا 58)، انجيل متي (باب 3 آيات 9 و 10) پس مي بينيم حضرت ابراهيم در اورشليم بود كه مذبخي برپا نمود براي قرباني (آيه 96 سوره 3) اشاره به محل آن مي باشد. 96- همانا نخست خانه كه بپا شد براي مردم آنست كه در (بكه) مباركه و هدايتي براي جهانيان. در رساله يونس بغلاطيان (باب 4 آيات 22 تا 31) درباره ابراهيم زياد بحث نمي نمايد و فقط به دو همسر او اشاره مي نمايد. 25- ليكن پسر كنيز برحسب جسم تولد يافت و پسر آزاد برحسب وعده. 26- و اين امور بطور مثال گفته شد، زيرا كه اين دو زن حاصل دو عهد مي باشد يكي از كوه سينا براي بندگي، مي زايد و آن هاجر است. 27- زيرا كه هاجر كوه سينا است در عرب و مطابق است با (اورشليمي)كه موجود است زيرا كه با فرزندانش در بندگي است. بكه (بكا) در زمان داود و مخالفت فلسطينيان بخاطر پادشاهي او نقش مهم و تاريخي داشته و در قسمت پائيني شهر قديم اورشليم (Urshalem) قرار داشته است. (مزامير داود باب 84 آيه 6) 6- چون از وادي بكا عبور مي كنند آن را چشمه (استخر) مي سازند و باران آن را به بركات مي پوشاند. در اين آيه اشاره به استخر يا محل ذخيره آبي مي شود كه در قسمت جنوب شهر داود (Salem) در جائي كه در دره هينوم (Hinnom) و دره مركزي تيروپين (Tyropean) يكديگر را قطع مي كنند قرار داشته كه به نام استخر پائين نيز معروف بوده است. اين استخر در كتاب نحميا (Nahemiah) به نام استخر شلح آمده و نزديك باغ پادشاه قرار داشته است. (كتاب نحيما باب 3 آيه 15) 15- شلون بن كلحوزه رئيس بلد مصفه دروازه چشمه را تعمير نمود. او آن را بنا كرده و سقف آن را ساخت و درهايش را قفلها و پشتبندهايش برپا نمود و حصار بركه شلح (The pool of Shaleh) را نزد باغ پادشاه نيز تازينه كه شهر داود فرود مي آيد. بعضي از مورخين اظهار مي دارند كه شلح بايد به نام شيلو (Shiloah) به معني فرستنده اصلاح شود و بعضي از مفسرين هم آن را به همان نام قبول دارند و ارتباط مي دهند به كانالهايي كه آب را به استخر مي ريخته است. (كتاب اشيا نبي باب 8 آيه 6) آثاري كه از اين كانال برجا مانده مشخص مي كند كه اين كانال در جنوب چشمه جيحون (Gihon) تا دره كيدرون (Kidron) ادامه داشته و به مخزن آب (استخر) يا محل بركه (حمرا) كه درست همان محلي است كه در كتاب نحيما آمده است ـ نزديك باغ پادشاه ـ خاتمه يافته است و اين محل در زمان حضرت عيسي به نام استخر سيلوم (Silom) معروف بوده است. در قديم اين محل را (رفائيم) مي ناميدند كه دردره بكا (بكه) قرار داشته و دره وسيعي بود در اورشليم و اين نام را از مردم (رفيم) گرفته بودند كه اشخاص قلدري بوده و زماني در آنجا زندگي مي كردند و پس از آنكه داود خود را بعنوان پادشاه اسرائيل معرفي نمود، جميع فلسطينيان برآمدند تا داود را بطلبند و چون داود اين واقعه را شنيد به قلعه فرود آمد و فلسطينيان آمده در وادي (رفائيم) پخش شدند (كتاب دوم سموئيل، باب 5 آيات 17 تا 25)، (اول تواريخ باب 14 آيات 8 تا 17) و اين محل در سرحد جودا و بنجامين قرار داشته است. (صحيفه يوشع آ باب 15 آيات 1 و 8، باب 18 آيات 16 تا ...) كه در قسمت پاياني آن كوهستاني است كه روبروي دره هينوم قرار گرفته و زماني كه اسرائيليان كنترل شهر يبوس را به عهده گرفته بودند آنجا را به نام شهر داود ناميدند (دوم سموئيل باب 5). اين واقعه در اواخر دوره آهن اتفاق افتاد (سوره سبا آيات 10، 11 و 12) و در همين زمان بود كه تابوت خداوند كه موسي و هارون نتوانستند آن را به اورشليم حمل كنند به آنجا آورده شد. (دوم سموئيل باب 6، سوره بقره آيه 248). 248- و گفت بديشان پيامبرشان همانا نشاني پادشاهي او آنست كه بيايد شما را تابوت در آن آرامشي از پروردگار شما و بازمانده از آنچه بازگذاردند خاندان موسي و هارون كه حمل كنندش فرشتگان همانا در اينست نشاني اي براي شما اگر هستيد مومنان و در همين محل بود كه داود مذبحي براي خداوند برپا نمود(دوم سموئيل باب 24 آيه 18، باب 6 آيه 17). 18- و در آن روز (جاد) نزد داود آمده گفت برو مذبحي در خرمنگاه ارونه (Aranah) يبوسي براي خداوند برپا كن. البته محل دقيق خيمه و چادر داود، كه تابوت در آن قرار داشت، مشخص نيست. ولي بعضي مفسرين عقيده دارند كه معبد سليمان در پشت محلي كه خيمه داود برپا بود ساخته شده است و تابوت خداوند كه در خيمه داود بود بايد به محلي در عقب ديوار معبد حمل شده باشد. (اول پادشاهان باب 8 آيه 21، سوره 18 آيه 21) كوه (موريه) كه شهر قديمي داود در قسمت تحتاني آن قرار دارد، مجموعاً در حدود 4 هكتار مي باشد و در قسمت شرقي آن (دره كيدرون) قرار گرفته و در آنجا چشمه اي قرار دارد به نام جيحون (Gihon) (كتاب دوم تواريخ امام باب 33 آيه 30) در سال 1867 چارلز وارن (Charles-Warren) تونل آبي كشف نمود كه متصل به اين چشمه بوده و در حدود 15 متر و ان مخزن آبي قرار داشته كه در حدود 12 متر با سطح زمين فاصله داشته كه به وسيله طناب و سطل از آن آب مي كشيدند و يك دماغه مورب مانند، بصورت كانالي در حدود 46 متر آن را به شهر متصل مي كرده است. و اين تصور را بوجود مي آورد كه يبوسيان براي آوردن آب از اين راه استفاده مي نمودند، بدون اينكه بخواهند از شهر خارج شوند و حفاريهاي باستانشناسي تائيد مي كند كه يك كانال از اين چشمه به طرف غرب شهر داود كشيده شده بود. در كتيبه اي كه در سال 1880 ميلادي پيدا شده است و مربوط به قرن هشتم قبل از ميلاد مي باشد در روي ديوارهاي تونل كه در بين سنگها زده شده، نشان مي دهد كه كارگران از دو طرف مشغول كار بوده اند و در وسط به هم رسيده اند و اينك به استخر سيلوم (Silom) معروف است، كه آب را از چشمه جيحون به اين استخر متصل مي نموده (كتاب دوم پادشاهان باب 20 آيه 20). بنابراين اين استخر همان محلي است كه در (مزامير داود، باب 84 آيه 6) به آن اشاره شده است. يكي ديگر از وقايع مشترك در قرآن و تورات درباره حضرت موسي مي باشد. همانطور كه مي دانيم حضرت موسي پس از خروج از مصر به مدين (Midian) مهاجرت نمود. (سفر خروج، باب 2، آيات 1 تا 16)، (كتاب اعمال رسولان باب 7 ايات 23 تا 29)، (مقايسه شود با سوره 20 آيه 40، سوره 28 آيات 1 تا 23) ناحيه نزديك پاران و در طرف شرق ادوم (Edom) قسمتي از مدين مي باشد كه پسر پادشاه ادوم به آنجا مهاجرت نمود (اول پادشاهان باب 11 آيه 18-14) حضرت موسي در كنار چاه آب بود كه با دختران كاهن مدين كه براي برداشتن آب آمده بودند آشنا گرديد و سپس او را به خانه دعوت نمودند و بعداً به استخدام كاهن مدين درآمده و سپس با يكي از دختران او به نام صفورا ازدواج نمود. (سفر خروج باب 2 آيات 15 تا 22، باب 18 آيات 2 تا 4، سوره 28 آيات 22 تا 88) موسي گوسفندان پدر زن خود يترون (Jethro) را به نزديك كوه هوريب به صحرا آورده بود و در كنار طور آتشي از بوته اي مشاهده نمود (سفر خروج باب 2 آيات 1 تا 5، سوره 28 آيات 30-29، كتب اعمال رسولان باب 7 آيات 30 تا 34). حضرت موسي در اينجا اعتراف مي كند به كشتن يك مصري[12] و اينكه در صحبت كردن مهارت چنداني نداشته است (سوره 28 آيات 33 و 34) و سپس از اين محل كه به وسيله برادرش هارون رهسپار مصر مي شود تا قوم بني اسرائيل را به سرزمين كنعان بياورد. (سوره 7 آيات 103 تا 134، سوره 23 آيات 44 تا 47، سوره 26 آيات 9 تا 66، سفر خروج باب 5 آيات 1 تا 33، سفر خروج باب هاي 7 و 8 و 9 و 10 و 11 و 12، كتاب اعمال رسولان باب 7 آيات 38-23) پس مي بينيم حضرت موسي در اورشليم بود و سپس به مصر رفت و پس از خروج از مصر در كنار كوه (هور) برادرش هارون فوت مي نمايد. سپس حضرت موسي از عربات موآب (Arabat Mouab) به كوه (بنوبرقله فسجه) كه در مقابل (اريحا) است آمده و در آنجا پيش از اينكه وارد اورشليم شود فوت مي نمايد. البته آيات بسياري در قرآن وجود دارد كه اشاره به دره مقدس (طور) و (خانه آبادان) و (شهر آرام) مي كند كه البته اين آيات اشاره به اين است كه مدين در جاي اورشليم فعلي قرار داشته است و كوه زيتون همان كوه طور مي باشد كه اغلب محققين به آن اشاره نموده اند. سوره قصص 29- پس كاهيكه پايان آورد موسي يرآمد را و روان گشت با خاندان خويش دريافت از كنار طور آتشي را گفت به خاندان خويش درنگ كنيد كه من آتشي احساس كردم باشد بيارمتان از اين آگهي با گيرانه اخگري شايد شما گرم شويد. 30- پس گاهي كه آمد آنرا خوانده شد از كنار راست دره در سرزمين فرخنده[13] از درخت كه اي موسي همانا منم خدا، پروردگار جهانيان. 44- و نبودي تو در كنار غربي هنگامي كه گذرانديم بسوي موسي كار را و نبودي تو از گواهان. 45- ليكن ما پديد آورديم قرنهائي پس دراز شد برايشان عمر و نبودي تو جايگزين در مردم مدين بخواني برايشان آيتهاي ما را وليكن بوديم ما فرستندگان. 46- و نبودي تو در كنار طور هنگامي كه فراخوانديم وليكن رحمتي از پروردگارت تا بترساني گروهي را كه نيامدستشان بيم دهنده اي پيش از تو شايد يادآور شوند. سوره بقره 63- و هنگامي كه گرفتيم پيمان شما را و برافراشتيم بر فراز شما طور را بگيريد آنچه را به شما داديم به نيرومندي و ياد آريد آنچه در آنست شايد پرهيزگاري كنيد. 154- و برافراشتيم بر فراز ايشان طور را به پيمانشان و بديشان گفتيم اندر آئيد در را سجده كنان و بديشان گفتيم كه تجاوز نكنيد در سبت و گرفتيم از ايشان پيماني سخت. (مقايسه شود با آيه سوره بقره) در اين آيه اشاره به طور و در را سجده كنان اشاره به چه محلي مي باشد؟ سوره طه 10- هنگامي كه ديد آتشي پس گفت به خاندان خويش درنگ كنيد كه من يافتم آتشي را شايد بيارم شمار را از آن اخگري يا بيابم بر آتش راهنمائي را. 11- پس هنگامي كه بيامدش خوانده شد اي موسي. 12- همانا منم پروردگار تو پس درآور كفشهاي خويش را كه تويي بر دره مقدس طوي. 80- اي بني اسرائيل همانا رهانيديم شما را از دشمنان و وعده نهاديم بر شما كنار راست طور و فرستاديم بر شما من و سلوي را. طـور 1- قسم به طور 2- و نامه نوشته آيد 3- در پوستي گسترده آيد 4- و خانه آبادان سوره تين 1- به انجير و زيتون 2- و طور سينا 3- و اين شهر آرام[14] (امن) سوره مومنون 20- و درختي كه بيرون مي آيد از طور سينا مي رويد با روغن و رنگي براي خورندگان. درخت زيتون يكي از معروفترين گياهان و در حقيقت قابل اهميت بسيار است. مانند درخت انگور و انجير ميوه آن به صورت خام و مصرف شده و يا ترشي انداخته مي شود و مورد مصرف قرار بگيرد و معمولاً در حدود 30 درصد از وزن ميوه آن روغن مي باشد كه مورد مصرف زيادي دارد و حتي در آن زمان براي روشن كردن چراغ مورد استفاده قرار مي گرفته است. از يك درخت معمولي در سال مي توان در حدود 37 تا 56 ليتر روغن به دست آورد كه مصرف يك خانواده 5 تا 6 نفره را در سال تامين مي نموده است. در تورات براي اولين بار در زمان نوح به برگ زيتون اشاره مي شود. كه كبوتر هنگام برگشت بر منقار خود داشت. (سفر پيدايش باب 8 آيه 11) در فلسطين درخت زيتون در بيشتر جاها روئيده مي شود. مخصوصاً در سواحل مديترانه و مركز اورشليم و (آيه 20 سوره مومنون) اشاره به درخت زيتون است كه در كوه سينا (كوه زيتون[15]) روييده مي شد. كوه زيتون در قسمت شرقي پس از دره (كيدرون) در اورشليم قرار گرفته (حزقيال باب 11 آيه 23، زكريا باب 14 آيه 4، اعمال رسولان باب 1 آيه 12) و در زمان قديم اين كوه از درختان ريتون پوشيده شده بود و در زماني كه روميان به آنجا حمله نمودند به سال 70 بعد از ميلاد درختان آن را قطع نمودند.[16] امتداد كوه زيتون (سينا) حدود 106 كيلومتر از شمال شرقي به طرف جنوب غربي است و داراي چهار قله است. بنابر تحقيقات اخيري كه انجام شده بلندي آن از سطح درياي مديترانه 903 متر و از سطح (جورا سلام) حدود 122 متر مي باشد. يك سري از وقايع تورات در رابطه با اين كوه مي باشد (كتاب دوم سموئيل باب 15 آيات 14 و 30 و 32، اول پادشاهان باب 11 آيه 7) و حضرت عيسي شاگردانش را در باغ (چيسماني) كه در مجاورت كوه زيتون واقع بود ملاقات مي نمود. (انجيل متي باب 21 آيات 30 و 36، يوحنا باب 18 آيات 1 و 2) و وقايعي ديگر... بنابراين مشاهده مي شود كه تمام آيات قرآن و تورات اشره به اورشليم مي باشد. البته هيچگونه شكي درباره اينكه حرم در جايي كه قبلاً سليمان[17] بنا نهاد، وجود ندارد. (كتاب دوم تواريخ باب 3 آيات 1 به بعد) و براي دليل هاي خيلي روشن در مورد معبد سليمان از نظر باستان شناسي و معماري با دقت به كتابهاي (پادشاهان، باب 6 آيات 1 تا 7 و دوم تواريخ ايام باب 2 آيات 1 و 5 و 14 و قسمتي از آن در حرقيال نبي باب 40 آيات 3 به بعد) مراجعه نمود. البته در اينجا طبيعتاً مقايسه معبد سليمان با معبدهاي كشف شده غيراسرائيلي قابل توجه است.[18] تاسيس معبد هميشه نمايش قدرتي بود كه بوسيله پادشاهان انجام مي شد كه اغلب از شاهزادگان شرقي سرچشمه مي گرفت. اما سليمان يك قصر كوچك براي خودش در كنار معبد ساخت و كوچك بودن اين قصر هم دلالت بر قدرداني و بزرگداشت پدرش داده بود.[19] و در مقايسه با معبدهاي ساخته شد در زمان برنز و آهن بايد خاطرنشان ساخت كه معبد سليمان قدرتمندترين و بزرگترين آنها بوده. همچنانكه ملاحظه مي شود اورشليم (جورسالم) از زمانهاي اوليه بعنوان مركز مقدس براي جهانيان مطرح بوده است و پس از ظهور حضرت محمد، در قرن ششم در مكه، و دكتريني كه ايشان مطرح نمودند، و اختلاف اعراب با ايشان مجبور شدند كه از مكه مهاجرت كرده و قبله اعراب جاهلي را كه شامل بتهاي زيادي در مكه بود به اورشليم تغيير دهند كه آيات تغيير قبله (سوره بقره 150-142) در همين رابطه مي باشد. اينك بجاست كه ايه ديگري از قرآن را با سندهاي تاريخي كه بوسيله يكي از مستشرقين بيان گرديده است را مورد مطالعه قرار دهيم. سوره 8 آيه 42- هنگامي كه بوديد بركنار فروردين دره و ايشان بركنار فرازين آن و كاروان فرودتر از شما و اگر وعده مي گذاريد با هم هرآينه اختلاف مي كردند در وعده گاه. نكته اي كه مهم است (فروردين دره) و (فرازين دره) مي باشد (بالعدوه الدنيا و هم بالعدوه القصوي) ولهاوزن[20] خاورشناس آلماني يك متون تاريخي را ترجمه نموده كه در آن از (مسجدالاقصي) و (مسجدالادني) و يك باغ نام برده است. "حضرت رسول وارد شهر جعرانا شد در شب پنجشنبه و پنج شب گذشته بود از ماه ذيقعده و در آنجا اقامت نمود 13 روز و آن شهر را در چهارشنبه كه دوازده روز از ذيقعده باقي بود ترك نمود. او به احرام درآمد از فروردين دره تا فرازين دره (المسجدالاقصي الي بحيرالوادي بالعدمه القصوي[21]) و اين محلي بود كه حضرت رسول نماز گذاشت تا وقتي كه رد جعرانا بود. در پشت مسجدالادني[22] يك مرد قريش يك باغي را بنا نموده بود. جايز نمي دانست رسول خدا گذشتن از دره را جز به احرام. ادامه مي دارد لبيك گفتن را تا جائي كه بوسيد و دست ماليد به آن ركن. و گفته مي شود وقتي كه نگاهش به آن خانه افتاد قطع نمود لبيك گفتن را. وقتي كه آمد خوابانيد شتر خود را بر در بني شيبه و وارد شد و طواف نمود سه بار با گامهاي معمولي از سنگ به سنگ. سپس خارج شد و طواف كرد بين صفا و مروه را در حالي كه بر شتر خود سوار بود تا وقتي كه پايان يافت در مروه در طواف هفتم تراشيد سر او را (ابوهند غلام نبي بياض)، گفته مي شود تراشيد سر او را (فراش پسر اميه) و او نياورده بود هيچ قرباني پس برگشت حضرت رسول به جعرانه در شب هنگام و توقف نمود در آنجا آنشب. و روز پنجشنبه خارج شد... نكاتي كه در اين متن قابل توجه است مكانهائي است كه با مسجدالاقصي بيان گرديده است. اين متن كه ولهاوزن ترجمه نموده از مغازي الواقدي مي باشد. و انتهي رسول الله صلعم إلي الجعرانة ليلة الخميس لخمس ليال خلون من دي القعدة، فأقم بالجعرانة ثلاث عشرة، فلما أراد الانصراف إلي المدينة خرج من الجعرانة ليلة الأربعاء لاثنتي عشرة بقيت من ذي القعدة ليلاً. فاحرم من المسجدالأقصي إلي بحير الوادي بالعدوة القصوي، و كان مصلي رسول الله صلعم إذا كان بالجعرانة. فاما هذا المسجد الأدني، فبناه رجل من قريش و اتخذ ذلك الحائط هنده، و لم يجز رسول الله صلعم الوادي إلا محرماً، فلم يزل يلبي حتي استلم الركن. و يقال لما نظر إلي البيت قطع التلبية، فلما أتي أناخ راحلته علي باب بني شيبة، و دخل وطاف ثلاثة أشواط يرمل من الحجر إلي الحجر. ثم خرج فطاف بين الصفا و المروة علي راحلته. حتي إذا انتهي إلي المروة في الطواف السابع خلف رأسه عند المروة، حلقه أبوهند عبد بني بياضة، و يقال حلقة خراش بن امية، و لم يسق رسول الله صلعم منها هدياً. ثم انصرف رسول الله صلعم إلي الجعرانة من ليلة. فكان كبائت بها. فلما رجع إلي الجعرانة خرج يوم الخميس فسلك في وادي الجعرانة، و سلك معه حتي خرج علي سرف، ثم أخذ الطريق حتي انتهي إلي مر الظهران. اين متن در موزه انگلستان تحت شماره title//MS.Or;1617;fol.215b نگهداري مي شود. اين متن را مي توان مقايسه نمود با 15 مكان مقدسي كه فزاري (Fazari)[23] توصيف نموده درباره خانه خدا در اورشليم. 1- قبه المعراج ـ هر دو در صحن قبه الصخره 2- قبه الرسول 3- باب الرحمه ـ قسمتي از دروازه طلائي در طرف شرقي ديوار سوره 57 آيه 13 4- محراب زكريا ـ در مسجدالاقصي سوره عمران آيه 37 و 39 5- تخت سليمان ـ در قسمت شمال باب الرحمه 6- باب سكينه ـ سوره بقره 248 سوره فتح 4 و 18، سوره توبه 26 و 40 7- باب توبه ـ دروازه خطه نزديك باب الرحمه سوره بقره آيه 58، سوره اعراف آيه 161 8- محراب عمر و معاويه ـ در مسجدالاقصي سوره بني اسرائيل آيه 8 9- باب رسول ـ دروازه پيامبر در شمال ديوار 10- محراب مريم ـ در قسمت جنوب شرقي در كنار روم 11- محراب داود ـ جائي كه عمر نماز گذاشت سوره 28 آيات 21-20 12- جائي كه پيامبر شترش را بست 13- كوه زيتون 14- يك محل شمال صخره مقدس 15- قبه بسته سپس نويسنده مقصود از اين مكانهاي مقدس را تشريح مي كند. "اين توالي كه در نظر اول بي نظم به نظر مي رسد و زيارت در خانه را به عقب و جلو نشان مي دهد. زيارت به صورت حلقه وار به دور قبه الصخره چندين بار تكرار مي شود و رفته رفته شعاع آن بزرگتر مي شود و اين متد به ما نشان مي دهد كه معني اين مكانها به مكانهاي ديگر كه ملاقات كنندگان قدم مي زنند بصورت حلقه اي بود 1- از شماره 1 تا 5، 2- از شماره 6 تا 7، 3- از شماره 8 تا 9، 4- از شماره 10 تا 15 و در چهارمين دور طواف حرم را در شماره 12 ترك نموده و به زيارت كوه زيتون و سپس برگشت مي كنند به همان قبه الصخره همان جائي كه طواف آغاز شده." همچنين فزاري (Fazari) در صفحه 26 كتاب خودش بيان مي دارد كه طواف در اورشليم اجباري نبوده و زيارت اين مكانها به صورت يك دايره و در يك مسير بوده. درضمن نويسندگان ديگري مانند يعقوبي به زيارت حج در فلسطين كه تا پايان حكومت اميه ادامه داشته اشاره مي كنند. پس مي بينيم كه اين مكانهاي مقدس كه در قرآن از آن ياد شده همه در اورشليم بوده نه مكه. مانند محراب داود ـ باب سكينه ـ باب الرحمه ـ محراب زكريا و.... لازم به ذكر است كه كوه موريه و معبد در طول تاريخ بعنوان مركز جهان معروف بوده و آيه اي از قرآن چنين مي فرمايد. (بقره 143) 143- و بدينسان گردانيديم شما را امتي ميانه تا باشيد گواهاني بر مردم و باشد پيامبر گواهي بر شما و ننهاديم قبله را كه بر آن بودي مگر تا بشناسيم آنرا كه پيروي كننده پيغمبر را از آنكه بر پاشنه خود برگردد و همانا گران است آن مگر بر آنانكه خدا هدايت كرده است و نيست خدا تباه كننده ايمان شما همانا خداوند است به مردم رئوف و مهربان. از زمان حضرت ابراهيم تا تولد محمد(ص) حدود 2700 سال است اگر ابراهيم بنيان حج را در مكه قرار داد چرا هيچ يك از پيام آوران اسلام به مكه نرفته تا مراسم حج ابراهيمي را انجام دهند؟ اين 2700 سال حج در كجا انجام شد اين اسناد تاريخي كه در زمان سليمان و يا حضرت عيسي وجود دارد واقعيت ندارد. سوره حج آيه 52- نفرستاده ايم پيش از تو رسول و يا نبي اي مگر هرگاه آرزو مي كرد مي افكند شيطان در آرزوي او پس بر مي انداخت خدا آنچه را شيطان مي افكند.... سوره سبا 44-43 44- در صورتی که ما هیچ کتابی که آن را بخوانند یا رسولی پیش از تو بر آنها نفرستادیم . سوره یس آیه 6 5- تا بیم دهی قومی را که بیم داده نشدن پدران ایشان پس آنانند نا آگاهان . سوره فرقان آیه 30 30- پیامبر گفت . ای پرورگار من . قوم من ترک قرآن گفته اند. اگر پيش از حضرت محمد فرستاده يا نبي اي به سرزمين عربستان فرستاده نشد پس داستان ابراهيم و اسماعيل يك داستان تخيلي و خیال پردازی عرب نمي باشد؟ دوستان خانه خدا اين دو هزار و هفتصد سال در كجا قرار داشت؟؟؟ حداقل اين را مي دانيم كه از زمان حكومت هخامنشيان پس از فتح بابل بدست كوروش كبير در سال 538 پيش از ميلاد و فرمان آزادي قوم بني اسرائيل از اسارت و برگشت آنها از تبعيد به اورشليم به فرمان او خانه خدا را كه بوسيله بخت النصر ويران شده بود دستور بازسازي آن را صادر نمود. عزرا باب 6 آيات 14 و 15 14- و مشايخ يهود به بنانمودن مشغول شدند و برحسب نبوت حجي نبي و زكريا با اين عدو كار را پيش بردند برحسب حكم خداي اسرائيل و فرمان كوروش و داريوش و ارتحشيستا پادشاهان فارس آن را بنا نموده به انجام رسانيدند. 15- و اين خانه در روز سوم ماه آذار در سال ششم داريوش پادشاه تمام شد. حال ببينيم قرآن درباره شهر مكه چه مي گويد. سوره بلد 1- قسم نمي خورم به اين شهر 2- و توئي جايگزين در اين شهر (مكه) 3- آفريد انسان را در رنج كه كلمه رنج خود مشخصه قسم نخوردن به آن شهر است. مولانا آنرا در مثنوي دفتر اول 1709 چنين مطرح مي نمايد: عاشق رنج است نادان تا ابد خيز و لا اقسم بخوان تا في كبد از كبد فارغ بودم با روي تـو وز زبد صافي بودم در جـوي تو پس مي بينيم كه حضرت محمد(ص) پس از آنكه دين ابراهيم را بعنوان دين توحيدي قبول نمود قبله خود را از مكه به سمت بيت المقدس تغيير داد. سوره ال عمران 96- همانا نخست خانه كه بپا شد براي مردم بكه مباركه است و آنست هدايتي براي جهانيان. 97- در آنست آيت هاي مقام ابراهيم و كسيكه در آيدش ايمن باشد. بكه به معني شيون و زاري و امروز به ديوار ندبه كه محل شيون و زاري قوم يهود می باشد و مقدس ترين مكان براي اديان اسلامي است. سوره بنی اسرائیل آیه 7 اگر نیکی کنید به خود نیکی می کنید و اگر بدی کنید باز هم به خود می کنید و هنگامی که وعده آخر فرا رسید (آنچنانکه بر شما سخت خواهند گرفت) آثار غم و اندوه در صو رت هایتان ظاهری شود و وارد مسجد می شوید همانطور که بار اول وارد شدید (بیت المقدس) و ویران خواهید کرد آنچه که در زیر سلطه خود گرفته اید.(مکه) باتشـكر: محمدرضا مهـدي -------------------------------------------------------------------------------- [1] A.S.Marmaji Buldaniyah Filastin Al-Arabiyah Beirut 1948 P.P 30-42, 243-301 [2] Lestrange, Palestine under the Mosalem London 1790 P.P 83-223 [3] J.Gildmeister, Die, Arabischen Nachrichten Zur Geschichte der harambauten, Zeits chrift des deutschen Palastina vereins Vol-13-1990 P.P 1-24 [4] The Ascension of the apostle and the hevenly book Uppsala 1950 and Mohammad the apostle of god and his ascension Uppsala 1951 [5] Nasir-i-Khusrow in PPTS Vol 4-49 of below P.61 [6] مقايسه با آيات قرآن سوره 27 آيه 16، سوره 38 آيه 30، سوره 21 آيه 78، اول پادشاهان باب 2 آيات 1 تا 9. [7] به خاطر لفظ (ش) كه كلمه اورشليم از آن گرفته شده و در حقيقت همان ساليم (Salem) مي باشد. [8] درباره دو نفر مهمان فوق الذكر در داستان لوط به تفصيل شرح داده شده است. سفر پيدايش باب 19. [9] ابوريحان بيروني در آثار الباقيه اشاره به پاران مي كند كه در عربستان وجود دارد، ولي خود اعتراف مي كند كه چون ربان عبري نمي داند نظريه يهوديان و مسيحيان را رد نمي كند. [10] در قرآن سوره هود ايه 71 اشاره به اينكه اسحاق مژده داديمش، مي شود. 71- و زنش ايستاده بود پس خنديد، پس مژده داديمش به اسحاق و از پي اسحاق يعقوب، سفر پيدايش باب 18 آيه 12- پس سارا در دل خود بخنديد و گفت آيا ... [11] آيه 125 يك بحث علمي است درباره ابراهيم و اسماعيل (پدر و پسر) مطرح شده و هيچگونه ربطي به مكه ندارد كه اعراب از آن استفاده مي كنند. مقايسه (آيه 30 سوره 27) در رابطه با سليمان. [12] اشاره به اينست كه موسي ديد شخص مصري يكي از برادران عبراني را مي زند. [13] نكته اي كه قابل اهميت مي باشد اين است كه از كنار راست دره در سرزمين فرخنده از درخت مي باشد و همانطور كه بيان شد سرزمين فرخنده كه در قرآن آمده است، اشاره به اورشليم مي باشد. سوره مائده آيه 20 و 21 [14] مقايسه شود با آيات ديگر قرآن در رابطه با حضرت ابراهيم و شهر آرام. [15] رساله پولس باب 4 آيه 27 [16] War of the jews Book V Chap. XII P.P 4 [17] سليمان پسر داود كه بعد از پدرش پادشاه اسرائيل شد. سوره 27 آيه 16، سوره 38 آيه 30، سوره 21 آيه 78، اول پادشاهان باب 2 آيات 1 تا 9. [18] براي اطلاعات بيشتر درباره اين تئوري به مقاله هيكل "Hekal" Thwat.Bd II 1975 Cols. 408 F [19] اين تئوري جمع آوري شده بوسيله Busink 619 FF [20] The magazine of Al-Wagidi (130-210) The next is to be found in British Museum M.S. or 1617 Fol. 1215 b. [21] مقايسه شود با آيه 42 سوره 8 [22] همچنانكه مي دانيم اورشليم در قرآن به سرزمين نزديك معروف است. (سوره روم آيه 3) [23] Fazari : Burhan-ad-Din b. Al-firkah al-Fazari Kitab ba it an-nufus ila ziarat al quds al-mahrus English Translation by Charles D.Mattews Palestine-Mohammeden Holy Land New Haven 1949 (Yale Oriental Series Vol. XXIV) |
You are subscribed to email updates from لابی ایران سوئد Iran & Sweden To stop receiving these emails, you may unsubscribe now. | Email delivery powered by Google |
Google Inc., 20 West Kinzie, Chicago IL USA 60610 |
نظرات