آخرین مطالب لابی ایران سوئد (((( Iran & Sweden )))) براي پويايي و پيشرفت ، گام نخست از پشت درهاي بسته برداشته مي شود . ارد بزرگ
آخرین مطالب لابی ایران سوئد (((( Iran & Sweden )))) براي پويايي و پيشرفت ، گام نخست از پشت درهاي بسته برداشته مي شود . ارد بزرگ |
- راز شگفتانگیز لبخند مونالیزا فاش شد!!
- گفت و گوی من و خدا
- تست آلزایمر
- دختر فداکار
- کفر دخترا رو در بیارید!
- داستان جالب امتحان داماد ها! ( انده خنده! )
- تصاویری شگفت انگیز و جالب
راز شگفتانگیز لبخند مونالیزا فاش شد!! Posted: 31 Jan 2011 11:09 AM PST فرهنگ > تجسمی - محققان با استفاده از اشعه ایکس در مطالعه نقاشی معروف لئوناردو داوینچی موفق شدند از شیوه رنگآمیزی و قرار گرفتن این لایهها در نقاط مختلف چهره مونالیزا سر دربیاورند. به گزارش خبرآنلاین، دانشمندان موفق به کشف این نکته شدهاند که داوینچی در نقاشیهایش جلوهای به کار میبرد که به «سفوماتو» یا محوکاری شهرت دارد. آنها به نتیجه رسیدهاند داوینچی برای خلق این جلوه بصری حدود 40 لایه بسیار نازک رنگی روی نقاشیهایش بکار برده و برای این کار از انگشت دستش استفاده کرده است. این لایههای نازک رنگدانههای همخانواده نوعی سایه دور دهان مونالیزا استفاده کرده که موجب شده لبخندش چندان واضح نباشد و اگر مستقیم به چهرهاش نگاه کنی این لبخند محو میشود. محققان با استفاده از اشعه ایکس در مطالعه این نقاشی موفق شدند از شیوه رنگآمیزی و قرار گرفتن این لایهها در نقاط مختلف چهره مونالیزا سردربیاورند. از آنجا که ماهها طول میکشد این لایهها خشک شوند. کشیدن این نقاشی و رسیدن به این ایدهآل سالها طول کشیده است. دانشمندان همچنین احتمال میدهند داوینچی برای کشیدن این لایهها از انگشتانش استفاده کرده چون هیچ رد قلممو یا کونتور (خط شکلساز) در این نقاط دیده نمیشود. داوینچی به دلیل استفاده از ترفند محوکاری برای ترکیب سایهها و همچنین محو کردن خطوط طراحی نقاشی شهرت دارد، اما شیوه دقیق این هنرمند در به کار بستن این ترفند سالها متخصصان هنری را به خود مشغول کرده بود. کشفهای جدید حاصل تلاش در آزمایشگاه مرکز تحقیقات و ترمیم موزه فرانسه و موسسه پرتوافکنی اروپا است. دکتر فیلیپ والتر، سرپرست این تحقیقات در ژورنال علمی Angewandle Chemie نوشت: «کمال تکنیک نقاشی لئوناردو داوینچی همیشه سحرآمیز بوده است. تغییر تدریجی رنگسایهها و رنگها از روشنایی به تاریکی اصلا ملموس نیست. مهمتر اینکه شیوه نقاشی پوست انسان در پرترههای داوینچی به دلیل اهمیت بالایشان به اظهار نظرهای گوناگونی دامن زده است.» او افزود:«باید تاکیدی جداگانه بر نازکی لایههای رنگی کرد: این مسئله بر دقت بالای نقاش به هنگام اعمال این لایهها صحه میگذارد. همچنین ضخیم شدن تدریجی این لایهها نشان میدهد برای رسیدن به چنین سایهای باید لایههای نازک بسیاری بکار رفته باشد. حتی امروز هم کار داوینچی در خلق این لایهها بسیار عجیب و جالب است.» دانشمندان در این تحقیق از فناوری موسوم به طیفنمایی شبرنگ اشعهایکس بهره بردهاند. این فناوری به آنها اجازه داد بدون برداشتن نمونه از نقاشی و صدمه زدن به آن لایهها و رنگهای نقاشی را بررسی کنند. دانشمندان در این تحقیق پرتو قدرتمندی از اشعهایکس روی نقاشی تنظیم کردند و نحوه ترکیب لایهها و شیوه کشیدن لایهها را کشف کردند. علاوه بر مونالیزا، دانشمندان در این تحقیق رنگسایههای پوست در شش نقاشی مشهور دیگر از داوینچی را نیز بررسی کردند. «مریم مقدس در صخرهها»، «Madonna of the Carnation»، «یوحنای تعمیدگر» و «مریم مقدس و کودک» از جمله این نقاشیها بودند. دانشمندان کشف کردند هر لایه دو میکرومتر ضخامت دارد و این معادل یک پنجاهم ضخامت تار موی انسان است. در نقاط روشن پوست این لایهها بسیار نازک هستند، اما در نقاط تاریک ضخامت تا 55 میکرومتر میرسد. نکته جالب استفاده داوینچی از رنگدانههای سیاه و قرمز است که با استفاده از فناوریهای تحقیقی معمول اصلا قابل تشخیص نیستند. دکتر والتر و گروهش معتقد هستند داوینچی برای رسیدن به نقطه اوج محوکاری با رنگهای مختلف تجربیات بسیاری از سرگذرانده است. پروفسور فرانسیس ایمس-لوئیس، مورخ هنری برجسته و معاون انجمن لئوناردو داوینچی، سازمانی که مخصوص تحقیق روی آثار این نقاش است گفت: «برای لئوناردو داوینچی بسیار مهم بود تا طیف رنگهایش چنان ملایم باشند که تغییر تدریجی رنگها از تاریکی تا روشنایی در آنها مشخص نباشد. درست مثل دنیای واقعی اهمیت محوکاری در همین است.» او افزود:«عجیب اینجاست او این کار را با دقتی بسیار بالا انجام داده است. در مونالیزا او به پیچیدگی و ابهامی دست یافته و آن را از طریق محوکاری القا کرده است.» تابلوی نقاشی مونالیزا که به لبخند ژوکوند نیز شهرت دارد، شاهکار لئوناردو داوینچی هنرمند مشهور ایتالیایی است که با رنگ روغن بر روی صفحه چوب سپیدار بین سالهای 1503 تا 1506 میلادی نقاشی شده است. |
Posted: 31 Jan 2011 10:51 AM PST گفتم: خستهام گفت: لاتقنطوا من رحمة الله .:: از رحمت خدا نا امید نشید(زمر/53) ::. گفتم: انگار، مرا فراموش کرده ای! گفت: فاذکرونی اذکرکم .:: منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152) ::. گفتم: تا کی باید صبر کرد؟ گفت: و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا .:: تو چه میدانی! شاید موعدش نزدیک باشد (احزاب/63) ::. گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای منِِِ کوچک، خیلی دوره! تا آن موقع چه کار کنم؟ گفت: واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله .:: کاراهایی که به تو گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کند (یونس/109) ::. گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بندهات هستم و ظرف صبرم کوچک است... یک اشاره کنی تمامه! گفت: عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم .:: شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216) ::. گفتم: انا عبدک الضعیف الذلیل... اصلا چطور دلت میاد؟ گفت: ان الله بالناس لرئوف رحیم .:: خدا نسبت به همهی مردم - نسبت به همه – مهربان است (بقره/143) ::. گفتم: دلم گرفته گفت: بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا .:: (مردم به چی دلخوش کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا شاد باشند (یونس/58) ::. گفتم: اصلا بیخیال! توکلت علی الله گفت: ان الله یحب المتوکلین .:: خدا آنهایی را که توکل میکنند دوست دارد (آل عمران/159) ::. گفتم: خیلی چاکریم! ولی این بار، انگار گفتی: حواست را خوب جمع کن! یادت باشد که: گفت: و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره .:: بعضی از مردم خدا را فقط به زبان عبادت میکنند. اگه خیری به آنها برسد، امن و آرامش پیدا میکنند و اگر بلایی سرشان بیاید تا امتحان بشوند، رو گردان میشوند. خودشان تو دنیا و آخرت ضرر میکنند (حج/11) :: گفتم: چقدر احساس تنهایی میکنم ؛ گفت: فانی قریب .:: من که نزدیکم (بقره/۱۸۶) ::. گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش میشد به تو نزدیک بشوم گفت: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال .:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/۲۰۵) ::. گفتم: این هم توفیق میخواهد! گفت: ألا تحبون ان یغفرالله لکم .:: دوست ندارید خدا شما را ببخشد؟! (نور/۲۲) ::. گفتم: معلومه که دوست دارم مرا ببخشی گفت: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه .:: پس از خدا بخواهید شما را ببخشد و بعد توبه کنید (هود/۹۰) ::. گفتم: با این همه گناه... آخر چه کاری میتوانم بکنم؟ گفت: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده .:: مگر نمیدانید خداست که توبه را از بندههایش قبول میکند؟! (توبه/۱۰۴) ::. گفتم: دیگر روی توبه ندارم گفت: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب .:: (ولی) خدا عزیزو دانا است، او آمرزندهی گناه هست و پذیرندهی توبه (غافر/۲-۳) ::. گفتم: با این همه گناه، برای کدام گناهم توبه کنم؟ گفت: ان الله یغفر الذنوب جمیعا .:: خدا همهی گناهها را میبخشد (زمر/۵۳) ::. گفتم: یعنی اگر بازهم بیابم؟ بازهم مرا میبخشی؟ گفت: و من یغفر الذنوب الا الله .:: به جز خدا کیه که گناهان را ببخشد؟ (آل عمران/۱۳۵) ::. گفتم: نمیدانم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتشم میزند؛ ذوبم میکند؛ عاشق میشوم! ... توبه میکنم گفت: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین .:: خدا هم توبهکنندهها و هم آنهایی که پاک هستند را دوست دارد (بقره/۲۲۲) ::. ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک گفت: الیس الله بکاف عبده .:: خدا برای بندهاش کافی نیست؟ (زمر/۳۶) ::. گفتم: در برابر این همه مهربانیت چه کار میتوانم بکنم؟ گفت:یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما .:: ای مؤمنین! خدا را زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشتههایش بر شما درود و رحمت میفرستند تا شما را از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون بیاورند. خدا نسبت به مؤمنین مهربان است. (احزاب/۴۱-۴۳) ::. گفتم: هیچ کسی نمیداند تو دلم چه میگذرد گفت: ان الله یحول بین المرء و قلبه .:: خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24) ::. گفتم: غیر از تو کسی را ندارم گفت : نحن اقرب الیه من حبل الورید .:: ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم (ق/16) ::. گفتم : ... گفت : ... |
Posted: 31 Jan 2011 10:46 AM PST آلزایمر آرامش داشته باشید و ...ت بنشینید. 1- در متن زیر Cرا پیدا کنید. از مکان نمای موس استفاده نکنید. OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO COOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO 2-اگر در متن بالا Cرا پیدا کردید، حالا 6 را پیدا کنید. 9999999999999999999 9999999999999999 9999999999999999 9999999999999999 9999999999999999999 9999999999999999 9999999999999999 9999999999999999 9999999999999999999 9999999999999999 9999999999999999 9999999999999999 9999699999999999999 9999999999999999 9999999999999999 9999999999999999 9999999999999999999 9999999999999999 9999999999999999 9999999999999999 9999999999999999999 9999999999999999 9999999999999999 9999999999999999 3- حالا حرف Nرا بیابید. کمی مشکلتر از قسمتهای بالا میباشد. MMMMMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMMMMMMMMMMMM MNMMMM MMMMMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMM MMMMMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMM MMMMMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMM MMMMMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMM این یک شوخی نیست. اگر شما قادر بودید که این سه تست را پشت سر بگذارید، شما دیگر هیچ وقت نیاز به دکتر اعصاب و روان نخواهید داشت. مغز شما عملکرد خوبی دارد و از بیماری آلزایمر (Al zheimer) در امان خواهید بود. |
Posted: 31 Jan 2011 10:40 AM PST همسرم با صدای بلندی کفت : تا کی میخوای سرتو توی اون روزنامه فروکنی؟ میشه بیای و به دختر جونت بگی غذاشو بخوره؟ روزنامه را به کناری انداختم و بسوی آنها رفتم. تنها دخترم آوا بنظر وحشت زده می آمد. اشک در چشمهایش پر شده بود. ظرفی پر از شیر برنج در مقابلش قرار داشت. آوا دختری زیبا و برای سن خود بسیار باهوش بود. گلویم رو صاف کردم و ظرف را برداشتم و گفتم، چرا چند تا قاشق گنده نمی خوری؟ فقط بخاطر بابا عزیزم. آوا کمی نرمش نشان داد و با پشت دست اشکهایش را پاک کرد و گفت: باشه بابا، می خورم، نه فقط چند قاشق، همه شو می خوردم. ولی شما باید.... آوا مکث کرد. بابا، اگر من تمام این شیر برنج رو بخورم، هرچی خواستم بهم میدی؟ دست کوچک دخترم رو که بطرف من دراز شده بود گرفتم و گفتم، قول میدم. بعد باهاش دست دادم و تعهد کردم. ناگهان مضطرب شدم. گفتم، آوا، عزیزم، نباید برای خ... کامپیوتر یا یک چیز گران قیمت اصرار کنی. بابا از اینجور پولها نداره. باشه؟ نه بابا. من هیچ چیز گران قیمتی نمی خوام. و با حالتی دردناک تمام شیربرنج رو فرو داد. در سکوت از دست همسرم و مادرم که بچه رو وادار به خوردن چیزی که دوست نداشت کرده بودن عصبانی بودم. وقتی غذا تمام شد آوا نزد من آمد. انتظار در چشمانش موج میزد. همه ما به او توجه کرده بودیم. آوا گفت، من می خوام سرمو تیغ بندازم. همین یکشنبه. تقاضای او همین بود. همسرم جیغ زد و گفت: وحشتناکه. یک دختر بچه سرشو تیغ بندازه؟ غیرممکنه. نه در خانواده ما. و مادرم با صدای گوشخراشش گفت، فرهنگ ما با این برنامه های تلویزیونی داره کاملا نابود میشه. گفتم، آوا، عزیزم، چرا یک چیز دیگه نمی خوای؟ ما از دیدن سر تیغ خورده تو غمگین می شیم. خواهش می کنم، عزیزم، چرا سعی نمی کنی احساس ما رو بفهمی؟ سعی کردم از او خواهش کنم. آوا گفت، بابا، دیدی که خوردن اون شیربرنج چقدر برای من سخت بود؟ آوا اشک می ریخت. و شما بمن قول دادی تا هرچی می خوام بهم بدی. حالا می خوای بزنی زیر قولت؟ حالا نوبت من بود تا خودم رو نشون بدم. گفتم: مرده و قولش. مادر و همسرم با هم فریاد زدن که، مگر دیوانه شدی؟ آوا، آرزوی تو برآورده میشه. آوا با سر تراشیده شده صورتی گرد و چشمهای درشت زیبائی پیدا کرده بود . صبح روز دوشنبه آوا رو به مدرسه بردم. دیدن دختر من با موی تراشیده در میون بقیه شاگردها تماشائی بود. آوا بسوی من برگشت و برایم دست تکان داد. من هم دستی تکان دادم و لبخند زدم. در همین لحظه پسری از یک اتومبیل بیرون آمد و با صدای بلند آوا را صدا کرد و گفت، آوا، صبر کن تا من بیام. چیزی که باعث حیرت من شد دیدن سر بدون موی آن پسر بود. با خودم فکر کردم، پس موضوع اینه. خانمی که از آن اتومبیل بیرون آمده بود بدون آنکه خودش رو معرفی کنه گفت، دختر شما، آوا، واقعا فوق العاده ست. و در ادامه گفت، پسری که داره با دختر شما میره پسر منه. اون سرطان خون داره. زن مکث کرد تا صدای هق هق خودش رو خفه کنه. در تمام ماه گذشته هریش نتونست به مدرسه بیاد. بر اثر عوارض جانبی شیمی درمانی تمام موهاشو از دست داده. نمی خواست به مدرسه برگرده. آخه می ترسید هم کلاسی هاش بدون اینکه قصدی داشته باشن مسخره ش کنن . آوا هفته پیش اون رو دید و بهش قول داد که ترتیب مسئله اذیت کردن بچه ها رو بده. اما، حتی فکرشو هم نمی کردم که اون موهای زیباشو فدای پسر من کنه . آقا، شما و همسرتون از بنده های محبوب خداوند هستین که دختری با چنین روح بزرگی دارین. سر جام خشک شده بودم. و... شروع کردم به گریستن. فرشته کوچولوی من، تو بمن درس دادی که فهمیدم عشق واقعی یعنی چی؟ خوشبخت ترین مردم در روی این کره خاکی کسانی نیستن که آنجور که می خوان زندگی می کنن. آنها کسانی هستن که خواسته های خودشون رو بخاطر کسانی که دوستشون دارن تغییر میدن. |
Posted: 31 Jan 2011 10:35 AM PST 1.تو خیابون خیلی با احترام از یه دختر آدرس بپرسید بعد از جواب دادن جلوی چشماش از یكی دیگه بپرسید 2. پشت چراغ قرمز راننده جلویی اگه دختر بود قبل از سبزشدن چراغ دستتون رو بذارید رو بوق 3.توی اتوبان جلوی ماشین یه دختر خانوم با سرعت 50 كیلومتر حركت كنید 4.توی جمع دخترای فامیل وقتی همشون دارن یه سریال می ببینن هی كانال تلویزیون رو عوض كنید 5.توی یه رستوران كه چند تا دختر هم نشستن سوپ رو با صدای بلند هورت بكشید و نوش جان كنید 6.توی یه بوتیك كه فروشندش دختره وادارش كنید شونصد رنگ لباس رو براتون باز كنه و در آخر بگید خوشتون نیومد و برید 7.توی جشن تولد یكی از دخترا فامیل تا اومد شمع ها را فوت كنه همه رو خاموش كنید 8.اگه یه دختر یه جا یه جك تعریف كرد بلافاصه بگید چقدر قدیمی بود 9.اشتباهات لغوی دخترا رو موقع صحبت كردن تكرار كنید و بخندید 10.تو یه جمع دانشجویی و رسمی هنگام عكس گرفتن واسه دخترا شاخ بذارید 11. عید نوروز تمام پسته ها و فندق های سر بسته را بذاریید توی ظرف دختر مورد نظرتون 12.روزهای بارونی تا یه دختر دیدید و یه چاله پر آب و شما با ماشین بودید یه لحظه درنگ نكنید 13.اگه كلاس موسیقی می روید قبل از اجرای دختر خانوم مورد نظر پیچ های كوك گیتارش رو به چند جهت بچرخونید 14.تو دانشگاه از دختر مورد نظر یه جزو 1000 صفحه ای بگیرید و بعد از اینكه تمام صفحاتش رو جا به جا كردید بهش بر گردونید 15.چاق بودن و بی ریخت بودن دختر مورد نظر رو دم به ساعت به اطلاعش برسونید 16.به دختری كه دماغش رو تازه عمل كرده بگید دكترش بد بوده و دماغش كوفته شده 17. شیشه نوشابه دختر مورد نظر رو حسابی تكون بدید و بذارید خودش درش رو باز كنه 18. زمستون وقتی همه جا یخ زده با دیدن زمین خوردن یه دختر با صدای بلند بزنید زیر خنده 19. از یه دختر ساعت بپرسید بعد از جواب دادن به ساعتتون نگاه كنید و بگین ساعتش عقبه 20. توی ساندویچی موقعی كه چند تا دختر نشستن طوری كه اونا هم بشنوند از حال بهم خوردن و گلاب به روتون استفراغی كه چند روز پیش داشتید تعریف كنید 21. توی یه جمع كه چند تا دختر نشستن در گوشی صحبت كنید و بلند بلند بخندید 22. تو خیابون به یه قسمت از لباس یا صورت یه دختر خیره بشید وبزنید زیر خنده (نمی دونید دختره چه حالی میشه ) |
داستان جالب امتحان داماد ها! ( انده خنده! ) Posted: 31 Jan 2011 10:29 AM PST زنى سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند. یکروز تصمیم گرفت میزان علاقهاى که دامادهایش به او دارند را ارزیابى کند. یکى از دامادها را به خانهاش دعوت کرد و در حالى که در کنار استخر قدم مىزدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت. دامادش فوراً شیرجه رفت توى آب و او را نجات داد. فردا صبح یک ماشین پژو ٢٠٦ نو جلوى پارکینگ خانه داماد بود و روى شیشهاش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت» زن همین کار را با داماد دومش هم کرد و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت توى آب وجان زن را نجات داد. داماد دوم هم فرداى آن روز یک ماشین پژو ٢٠٦ نو هدیه گرفت که روى شیشهاش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت» نوبت به داماد آخرى رسید. زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت. امّا داماد از جایش تکان نخورد. او پیش خود فکر کرد وقتش رسیده که این پیرزن از دنیا برود پس چرا من خودم را به خطر بیاندازم. همین طور ایستاد تا مادر زنش درآب غرق شد و مرد. فردا صبح یک ماشین بىامو کورسى آخرین مدل جلوى پارکینگ خانه داماد سوم بود که روى شیشهاش نوشته بود: «متشکرم! از طرف پدر زنت» |
Posted: 31 Jan 2011 01:01 AM PST |
You are subscribed to email updates from لابی ایران سوئد Iran & Sweden To stop receiving these emails, you may unsubscribe now. | Email delivery powered by Google |
Google Inc., 20 West Kinzie, Chicago IL USA 60610 |
نظرات