آخرین مطالب لابی ایران سوئد (((( Iran & Sweden )))) براي پويايي و پيشرفت ، گام نخست از پشت درهاي بسته برداشته مي شود . ارد بزرگ
آخرین مطالب لابی ایران سوئد (((( Iran & Sweden )))) براي پويايي و پيشرفت ، گام نخست از پشت درهاي بسته برداشته مي شود . ارد بزرگ |
- دریاها نماد فروتنی / داستان کوتاه
- سایت انجمن شماره 1 شیروان
- سایت www.jokes.nega.ir : داستان کوتاه “جهان دیگر”
- سایت نایس تو نت | داستان کوتاه “جهان دیگر”
دریاها نماد فروتنی / داستان کوتاه Posted: 06 Nov 2011 08:55 AM PST سوم مهرماه است دوباره مدارس باز شده و بچه ها رو می بینم که با شور اشتیاق به طرف مدرسه هاشون می دوند یاد زمان تحصیلم می افتم زمانی که در مدرسه پروین اعتصامی درس می خوندم . یه معلمی داشتیم به اسم خانم کیانی اسم کوچیکش یادم نیست . یه روز دیر رسیدم سر کلاس ، ترس و وحشت اینکه خانم کیانی چه برخوردی باهام می کنه سرتاپای وجودم رو فرا گرفته بود لرزان رفتم طرف در کلاس یه لحظه حس کردم خانم منو دید اما بعدش دیدم نشسته روی صندلیش و سرش هم پایینه و همانطور درس میگه اجازه گرفتم خانم سرش رو بلند نکرد و همان طور گفت : بنشین عزیزم بعد از نشستن هم به صورتم نگاه نکرد به مرور فهمیدم او هیچوقت تمایل نداره بچه ها رو در حالت ضعف و ترس ببینه نمیخواد کسی احساس بدی داشته باشه و اینکارش برعکس رفتار خیلی های دیگه بود که فقط منتظر نابود کردن شخصیت آدم ها هستند . کتاب سرخ رو باز می کنم می بینم عشقم ، حکیم ارد بزرگ فرموده اند : "دریاها نماد فروتنی هستند . در نهاد خود کوه هایی بلندتر از خشکی دارند ولی هیچ گاه آن را به رخ ما نمی کشند" . به نظرم خانم کیانی یکی از همین دریاهاست . |
Posted: 05 Nov 2011 06:32 PM PDT نام حکیم ارد بزرگ یا به قول ما شیروانی ها "بزرگ شیروان" یاد آور هم گرایی منطقه ایی 20 کشور حوزه تمدنی ایران باستان است (1). از طرفی بسیاری حکیم را به جملات و سخنان پند آموز می شناسند از این رو طرف دیگر سکه وجود حکیم ارد بزرگ خرد ، حکمت و اندیشه والاست . تعدادی از مشهورترین جملاتی که در مورد حکیم ارد بزرگ تا کنون بیان شده است را تقدیمتان می کنم : احمد شاه مسعود می گوید : من و ارد [حکيم ارد بزرگ ايراني] زاده يک سرزمين بزرگ هستيم . بی نظیر بوتو می گوید : ما با کشورهای منطقه و بخصوص ایران ، اساطیر ، فرهنگ و تاریخی مشترک داریم من هم همانند بزرگانی نظیر "اقبال لاهوری" و "ارد بزرگ" تمایل دارم کشورهای ما بر اساس فرهنگ و ریشه های مشترک هر روز بیشتر از پیش به هم نزدیک شوند . دکتر شبرنگ عطایی (پژوهشگر و محقق افغانستان) می گوید : ارد بزرگ اسطوره عصر درعرصه وحدت دوباره فرهنگ والای پارسی درمنطقه است . پارسی زبانان امروز بیشتر از هر وقت بوجود شخصیت هایی چون ارد در ایران و شکوه شهید گشته احمد شاه مسعود در افغانستان که دوست و همفکر ارد بزرگ بود ضرورت دارند .دولت ها و مردم فرهنگ دوست ارین باید نظریه های این دو شخصیت تاربخ عصر حاضر را در عمل پیاده کنند. شکوهه عمرانی (فعال اجتماعی کشور سوییس ، شاعر و مترجم کتاب آرمان نامه ارد بزرگ به زبان فرانسوی) می گوید : اندیشه ها و افکار ارد بزرگ بسیار متعالی است و امیدوارم روزی خواسته های وی در مورد همگرایی ، اتحاد و حقوق تاریخی به مرحله ی اجرا در آید و آنروز روز سربلندی و غرور هر فرد ایرانی و وطن دوست خواهد بود و بازگشت ایران به عظمت و شکوه دیرین و بازیابی جایگاه واقعی خویش در دنیا . بسیار خوشوقتم که موفق به ترجمه ی بخشی از سخنان ارد بزرگ گردیدم . اليان ايژن هير (رئیس انجمن هنری ارت کلوب و رئیس انجمن دفاع از منافع منطقه ی شامپل در ژنو) می گوید : در بین سخنان ارد بزرگ ، هنگامیکه از صلح و هارمونی برای همگان صحبت می کند بيشتر بر دلم نشسته است . نیما اسماعیل پور (شاعر ، پژوهشگر و مولف کتاب رهایی بی نقص) می نویسد : بزرگمردی که کلامش از خردی ناب و خالص سرچشمه می گیرد و ھمیشه سعی دارد از زھدان ھستی رازی تازه و با طراوت به دنیا آورد تا به ادراک آدمی تفکری درست و پویا ھدیه کند که این خاصیت بزرگان تاریخ است نکتهء بسیار مھم در سخنان این بزرگوار این است که کمترین و یا شاید ھیچ تناقضی در گفتار وی مشاھده نمی کنیم بی شک پشت پردهء این افکار پرسشگری ھای بسیاری نھفته است که به گفته خود او پرسشگری حس کودکانه ای است که تا پایان زندگی باید ھمراھش داشت . آدمی تنھا زمانی دربند رویدادھای روزمره نخواھد شد که در اندیشه ایی فراتر از آنھا در حال پرواز باشد . "ارد بزرگ" ... اندیشه پروازگر است جایی فرودش آوریم که زیبایی خانه دارد . "ارد بزرگ" امیر همدانی (جامعه شناس و گردآورنده کتاب آرمان نامه ارد بزرگ) می گوید : از هنگامی که با اندیشه های ارد بزرگ آشنا شده ام ، بی اغراق تاثیر گذارترین شخصیت زندگیم بوده است . نظریاتی همچون قاره کهن و کهکشان اندیشه او ، مرا از چالش درونی ام جدا ساخت و هر روز بیشتر مشتاق شناخت اندیشه هایش شدم . فرزانه شیدا (سراینده مقیم کشور نروژ و نویسنده کتاب یازده جلدی بُعد سوم آرمان نامه ارد بزرگ ) می گوید : چیزی که انسان نیازمند آن در طول راه سفر عمر خویش است و در درون « خویش» خود همواره در این باور زندگی میکند که امید و آرزو را می توان رنگی از حقیقت داد و بر اساس خواسته های زندگی خود گام برمی دارد و در راه سرنوشت انسان می بایست فانوس وچراغی از سخنان *ارد بزرگ ,این عالم بزرگ اندیشه را در سیاهی های دنیای ناشناخته ای که به شناخت آن نیازمندیم به همراه داشته باشد وحتی کلمه به کلمه ی آنرا به خاطر و دل بسپارد و هر کجا در جائی و منطقه ای از زندگی دچار سستی و نا امیدی شد به مرور دوباره ی افکار و ایده های ارد بزرگ بنشیند چرا که تمامی این جملات طلائی و این پندهای زّرین به «معرفت انسانی »در میدان خرد یک به یک , جنبه علمی و کاربردی ثابت شده ای را در علوم پایه زندگی داراست و بر این اساس می توان «*ارد بزرگ را اسطوره راه و اندیشه » نامید. دکتر شهناز خاتمی (پزشک ایرانی مقیم اتریش) : ده سال از آشنایی من با فلسفه و اندیشه حکیم ارد بزرگ می گذرد ، در مورد آراء و نظرات ایشان مقالات بسیاری نوشته ام پس از این مدت ، به این نتیجه رسیده ام که ظرفیت معنایی واژگان ایشان بسیار عمیق تر از حد توان یک فرد و یا حتی یک تیم مختصص برای شرح و بسط می باشد . حکیم ارد بزرگ را آیندگان بسیار بیشتر از ما خواهند شناخت و به وجودش افتخار خواهند کرد همانگونه که امروز ما به حکیم فردوسی ، ابوعلی سینا و یا حکیم خیام نیشابوری افتخار می کنیم . مسعود اسپنتمان (پژوهشگر و نویسنده کتاب میهن نامه ی ارد بزرگ) می نویسد : درباره ی اُرُد بزرگ، گفته ھا بسیارند و ناگفته ھا، بسیارتر اُرُد بزرگ از آن دسته اندیشمندان است که ریشه ھای بالندگی میھنی خویش را به درستی میشناسد. سپس دل شما را نشانه گرفته و درست به ھمانجا میزند. اُرُد شما را با آنچه از آن برآمده اید آشنا میسازد، روانتان را با خاک میھن می آمیزد و در برآیندی با آسمان آن، عشق به ایران را در ھستی تان روان میسازد. اُرُد یگانه است؛ این گفته را باور دارم، به سادگی، چون اُرُد، دومی ندارد. او راھی را برگزیده که آمیخته با اسطوره ھا از زمان و زمین فراتر میرود؛ و در این بی زمانی و بی زمینی، تردستی ھایی میکند که شعبده نیست. اُرُد دلاورانه، ریش سفیدان را به جایگاه برین برمیکشاند و بر دیوانسالاران واپسگرا نفرین میفرستد. او بیش از ھمه ی ما میداند که باختری بودن و خاوری بودن با بھتر بودن یکی نیست، که این را به تجربه و با کار دریافته است ... اُرُد بزرگ ھنوز ھست، با ما می ماند و خواھد ماند، شاید تا ھمیشه؛ پس چه لزومی دارد که زیر تیغ تشریح، اندیشه ای چنان تنومند چون اندیشه ھای اُرُد را واکاویم و از پی و رگ آن نمونه برداریم. شاید بھتر باشد تا با او روان شویم و از چشمه ی زلال اندیشه اش، نھال خویشتن خویش را آبیاری کنیم ... یاسمین آتشی (مورخ ، داستان نویس و رییس بنیاد جهانی ارد بزرگ) می گوید : در مورد اندیشه ها و افکار ارد بزرگ مطالعات فراوانی داشته ام و به شخصه فکر می کنم ایشان بزرگترین متفکر حال حاضر ایران هستند . صدها جمله از ایشان را در حافظه دارم و سعی می کنم با جملات حکیمانه اشان وجه معنایی داستانهایم را بالا ببرم . ------------------------------------------ (1)- نظریه قاره کهن : حوزه تمدنی ایران را در قالب یک قاره جدید مطرح میکند قاره ایی از کشمیر و پامیر تا مدیترانه این قاره شامل بیست کشور میشود. تا کنون بحثهای بسیاری برای تحقق این خواست انجام شده و همچنان ادامه دارد و صد البته بزرگترین مخالفین این نظریه تجزیه طلبان کشورهای این محدوده هستند چرا که آنها از روح همگرایی و نزدیکی کشورهای منطقه احساس خطر میکنند. ارد بزرگ جایگاه ایران در قاره کهن را همانند یونان در اروپا میداند یعنی یک مادر فرهنگی بزرگ که بخش اصلی گنجینه تاریخی و فرهنگی قاره را در خود دارد. او به صراحت از تبانی شرق و غرب برای بلعیدن حوزه فرهنگی مرکز جهان یاد کردهاست نظریه او مبتنی بر سخن فردوسی است که میگوید سلم و تور دو فرزند فریدون که یکی بر غرب و دیگری بر شرق جهان حکومت مینمودند برای تصاحب این سرزمین ایرج حاکم منطقه قاره کهن (نامیست که ارد بزرگ بر این قاره نهادهاست) را میکشند. و او میگوید قاره کهن امروز توسط آسیا و اروپا بلعیده شدهاست. در نظریه قاره کهن ارد بزرگ قارههای آسیا و اروپا متجاوزین به حریم قاره کهن معرفی شدهاند. قاره کهن از کوهستان پامیر و کشمیر آغاز و تا مدیترانه ادامه مییابند و ۲۰ کشور در داخل آن قرار میگیرند . کشورهای قزاقستان ، ازبکستان ، تاجیکستان ، قرقیزستان ، ازبکستان ، ترکمنستان ، افغانستان ، شمال غربی هندوستان ( سرزمین کشمیر ) ، پاکستان ، ایران ، عراق ، ترکیه ، سوریه ، لبنان ، قبرس ، جنوبی ترین بخش روسیه در میانه استراخان در شمال دریای خزر تا جنوب اکراین ، آذربایجان ، ارمنستان و گرجستان در قاره کهن جای می گیرند . برگرفته از : http://shirvan2.lifeme.net/t486-topic#4032 |
سایت www.jokes.nega.ir : داستان کوتاه “جهان دیگر” Posted: 05 Nov 2011 01:54 PM PDT dastan amozande داستان کوتاه جهان دیگر مطمئن هستم داستانی که از "حکیم ارد بزرگ" رو براتون نقل قول می کنم بیشترین تغییر رو در نوع نگاهتون به مرگ ایجاد می کنه ازتون خواهش می کنم اگر دچار بیماری افسردگی هستین این مطلب رو نخونین تنها کسانی بخونن که بر خودشون مسلط هستند حکیم ارد بزرگ پدر فلسفه اردیسم هست این شما و این داستان جهان دیگر : سالها می گذرد درختان بارها و بارها بارور می شوند ، کیهان شناسان ایرانزمین از هرپاسب * (سیاره) دوری سخن می گویند ، آنرا تازه یافته اند و نام زیبای "آزادی" را بر آن نهاده اند . هرپاسب "آزادی" در آن سوی کهکشان سو سو می زند . باید آن را دید باید به راز هرپاسب آزادی پی برد آیا آن نیز همانند زمین است ؟ آیا موجودات زنده ایی در آن زیست می کنند ؟ هرپاسبی که گفته می شود صدها برابر زمین است . دانشمندان "کیهان پیمایی" ساخته اند که شتاب آن چندین برابر پرش نور است . "پری" دختری ایرانیست که چشم همه به اوست . پدر و مادر خویش را در کودکی از دست داده است او دانش پژوهی نامدار در دانش کیهان شناسی است . او خواهد رفت برای آنکه با پیامی نو باز گردد . دختری تیزهوش و نجیب همانند همه دختران ایرانزمین . در نخستین روز بهار در پایگاه کیهانشناسی ایرانزمین صدها دانشمند گرد هم آمده اند آنها اخترشناسان و کارشناسان کارکشته ای هستند که می خواهند نگینی از ایرانزمین را به جایی دور بفرستند به آن سوی کهکشان . کیهان شناس سالخورده ایی که پری را برای این کار بزرگ برگزیده به او می گوید : چهار سال زمان می برد تا به هرپاسب آزادی برسی و بازگردی ، پس تو چهار سال از زمین دور خواهی بود آنگاه که باز می گردی 21 ساله شده ایی ، اما برای ما که در زمین هستیم این زمان 1000 سال خواهد بود پس ما زنده نیستیم تا به پیشوازت بیاییم ، نسل های پس از ما به پیشوازت خواهند آمد و از اندوخته دانشت بهره خواهند گرفت . و اینچنین ، زمانی نمی گذرد که کیهان پیما به پرواز در می آید و به آنی هزاران کیلومتر از زمین دور می شود . دو سال می گذرد کیهان پیما در آستانه نشستن بر روی هرپاسب آزادیست ، پری شهر های بسیاری می بیند کیهان پیما را در کنار یکی از این شهرها فرود می آورد . دستگاه ها نشان می دهند که این هرپاسب هم همانند زمین دارای هوا و کشش همگن است همه چیز همانند زمین است ، از کیهان پیما پیاده می شود . احساس می کند بر روی زمین گام بر می دارد از بالای دیواری پهن و کوتاه که با خشت های خام ساخته شده است مردمی را می بیند که به هر سو روانند . همه آنها تن پوشی به رنگ خردلی بر تن دارند تن پوشی که از سر تا به پا کشیده شده است . پوشش همه همانند هم است . مرد جوانی به سوی پری می آید و به زبان و گویشی ناآشنا با او سخن می گوید پری از دیوار پایین می آید . مرد دست پری را می گیرد و دست دیگر خود را در برابر پری بالا و پایین می آورد ناگاه در پس دست مرد ، پرده ایی باز می شود همانند پرده سینما که در درون آن می توان چیزهای زیادی دید ناگاه پری پدر و مادر خویش را می بیند ، می خندد ، مرد جوان دست پری را رها می کند و پری به درون پرده پرتاب می شود و خویش را در برابر پدر و مادرش می بیند آنها پری را در آغوش می کشند و می گویند : دختر زیبایمان به ما پیوستی ؟ پری می گوید : اینجا کجاست ؟ پدر و مادر پری می گویند : اینجا زمین است . پری می گوید : نه اینجا زمین نیست من آمده ام به هرپاسب آزادی شما اینجا چکار می کنید ؟ پدر می گوید : دخترم همه ما هنگامی که اینجا آمدیم همین اندیشه را داشتیم . پری می گوید : شما سالها پیش درگذشته اید ! اما من نمرده ام ! مادر می گوید : هیچ مرگی در کار نیست دخترم بخند و شاد باش که به هم رسیدیم . آنزمان در کتاب سرخ خوانده بودیم که "ارد بزرگ" گفته است : جهان را آغاز و انجامی نیست آنچه هست دگرگونی در گیتی است . زمان و مکان صفر برای آغاز گیتی وجود ندارد همان گونه که شماره ایی برای انتهای آن نیست . ما دگرگونی در درون گیتی را زایش و مرگ می نامیم . ما بخشی از دگرگونی در گیتی هستیم دگرگونی که در نهان خود پویش و رشد را دنبال می کند بروز آینده ما بسیار فربه تر از امروز ما خواهد بود ، ما در درون گیتی در حال پرتاب شدن هستیم . پرتاب به سوی جایی و مکانی و نمایی که هیچ چیز از آن نمی دانیم همان گونه که در کودکی از این جهان هیچ نمی دانستیم . میدان دید ما با تمام فراخنایی خود می تواند همچون شبنمی کوچک باشد بر جهانی بسیار بزرگتر از آنچه ما امروز از گیتی در سر می پرورانیم پس گیتی بی آغاز و بی پایان است . پری می گوید : به حرفهایم گوش کنید و برای آنها آنچه را رخ داده است می گوید . پدر پری می گوید : بگذار برویم به سوی همان کیهان شناس پیری که تو را به این سفر فرستاده است ، به او فکر کن ، پدر و مادر پری دو دست او را می گیرند و پدر دستش را همانند همان مرد جوان بالا و پایین می آورد پرده ایی باز می شود پری لبخند می زند و هر سه در برابر کیهان شناس پیر قرار می گیرند . پیرمرد دستان پری را می گیرد و می خندد و می گوید چه جوان برگشتی زمین ؟ چه شد ؟ چه حادثه ایی برایت رخ داد ؟ پری جریان را باز می گوید . پیر مرد می گوید : یعنی هرپاسب آزادی همین جاست ؟! شگفت آور است ، آه آری همه ما هنگامی که اینجا می رسیم سرمای بسیاری وجودمان را فرا گرفته است همه ما می اندیشیم دوباره از آسمان به زمین باز گشته ایم . پیرمرد سکوت می کند و ادامه می دهد : به آسمان بنگر شگفت آور است آسمان نور باران است پیر مرد می گوید : همه این نورها آدمیانی هستند در حال فرود آمدن . سکوت می کند و با پریشانی به پری می گوید تو باید شتاب کنی و بازگردی ، چون در برنامه ریزی ما برای کیهان پیما تنها 24 ساعت دیرکرد پیش بینی شده است و اگر این زمان بگذرد و به زمین نرسی کیهان پیما خودکار خاموش می شود و اینگونه زحمات همه ما بی نتیجه خواهد ماند . پری دست استادش را می بوسد پدر و مادرش را در آغوش می گیرد و می گرید و در بین شیون هایش از سختی های دوری از آنها می گوید . پدر مادر دستان پری را می گیرند و می گویند به کیهان پیما فکر کن و از همان پرده به آنی کیهان پیما را می یابند . پدر و مادر با چشمان لبریز از اشک دختر خویش را بدرود می گویند . دو سال دیگر بر پری می گذرد و در سپیده دم نخستین روز بهار مردم ایرانزمین جشن بازگشت فرزند خویش را برگزار می کنند . آری پری باز گشته است و چه بازگشت سخت و غم انگیزی . هنگامی که پری از پلکان کیهان پیما پایین می آید با خود می گوید کاش پدر و مادر خویش را باز گردانده بودم !… برگرفته از : http://jokes.nega.ir/?tag=%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%B1%D8%AF-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF |
سایت نایس تو نت | داستان کوتاه “جهان دیگر” Posted: 05 Nov 2011 01:51 PM PDT dastan amozande داستان کوتاه جهان دیگر مطمئن هستم داستانی که از "حکیم ارد بزرگ" رو براتون نقل قول می کنم بیشترین تغییر رو در نوع نگاهتون به مرگ ایجاد می کنه ازتون خواهش می کنم اگر دچار بیماری افسردگی هستین این مطلب رو نخونین تنها کسانی بخونن که بر خودشون مسلط هستند حکیم ارد بزرگ پدر فلسفه اردیسم هست این شما و این داستان جهان دیگر : سالها می گذرد درختان بارها و بارها بارور می شوند ، کیهان شناسان ایرانزمین از هرپاسب * (سیاره) دوری سخن می گویند ، آنرا تازه یافته اند و نام زیبای "آزادی" را بر آن نهاده اند . هرپاسب "آزادی" در آن سوی کهکشان سو سو می زند . باید آن را دید باید به راز هرپاسب آزادی پی برد آیا آن نیز همانند زمین است ؟ آیا موجودات زنده ایی در آن زیست می کنند ؟ هرپاسبی که گفته می شود صدها برابر زمین است . دانشمندان "کیهان پیمایی" ساخته اند که شتاب آن چندین برابر پرش نور است . "پری" دختری ایرانیست که چشم همه به اوست . پدر و مادر خویش را در کودکی از دست داده است او دانش پژوهی نامدار در دانش کیهان شناسی است . او خواهد رفت برای آنکه با پیامی نو باز گردد . دختری تیزهوش و نجیب همانند همه دختران ایرانزمین . در نخستین روز بهار در پایگاه کیهانشناسی ایرانزمین صدها دانشمند گرد هم آمده اند آنها اخترشناسان و کارشناسان کارکشته ای هستند که می خواهند نگینی از ایرانزمین را به جایی دور بفرستند به آن سوی کهکشان . کیهان شناس سالخورده ایی که پری را برای این کار بزرگ برگزیده به او می گوید : چهار سال زمان می برد تا به هرپاسب آزادی برسی و بازگردی ، پس تو چهار سال از زمین دور خواهی بود آنگاه که باز می گردی 21 ساله شده ایی ، اما برای ما که در زمین هستیم این زمان 1000 سال خواهد بود پس ما زنده نیستیم تا به پیشوازت بیاییم ، نسل های پس از ما به پیشوازت خواهند آمد و از اندوخته دانشت بهره خواهند گرفت . و اینچنین ، زمانی نمی گذرد که کیهان پیما به پرواز در می آید و به آنی هزاران کیلومتر از زمین دور می شود . دو سال می گذرد کیهان پیما در آستانه نشستن بر روی هرپاسب آزادیست ، پری شهر های بسیاری می بیند کیهان پیما را در کنار یکی از این شهرها فرود می آورد . دستگاه ها نشان می دهند که این هرپاسب هم همانند زمین دارای هوا و کشش همگن است همه چیز همانند زمین است ، از کیهان پیما پیاده می شود . احساس می کند بر روی زمین گام بر می دارد از بالای دیواری پهن و کوتاه که با خشت های خام ساخته شده است مردمی را می بیند که به هر سو روانند . همه آنها تن پوشی به رنگ خردلی بر تن دارند تن پوشی که از سر تا به پا کشیده شده است . پوشش همه همانند هم است . مرد جوانی به سوی پری می آید و به زبان و گویشی ناآشنا با او سخن می گوید پری از دیوار پایین می آید . مرد دست پری را می گیرد و دست دیگر خود را در برابر پری بالا و پایین می آورد ناگاه در پس دست مرد ، پرده ایی باز می شود همانند پرده سینما که در درون آن می توان چیزهای زیادی دید ناگاه پری پدر و مادر خویش را می بیند ، می خندد ، مرد جوان دست پری را رها می کند و پری به درون پرده پرتاب می شود و خویش را در برابر پدر و مادرش می بیند آنها پری را در آغوش می کشند و می گویند : دختر زیبایمان به ما پیوستی ؟ پری می گوید : اینجا کجاست ؟ پدر و مادر پری می گویند : اینجا زمین است . پری می گوید : نه اینجا زمین نیست من آمده ام به هرپاسب آزادی شما اینجا چکار می کنید ؟ پدر می گوید : دخترم همه ما هنگامی که اینجا آمدیم همین اندیشه را داشتیم . پری می گوید : شما سالها پیش درگذشته اید ! اما من نمرده ام ! مادر می گوید : هیچ مرگی در کار نیست دخترم بخند و شاد باش که به هم رسیدیم . آنزمان در کتاب سرخ خوانده بودیم که "ارد بزرگ" گفته است : جهان را آغاز و انجامی نیست آنچه هست دگرگونی در گیتی است . زمان و مکان صفر برای آغاز گیتی وجود ندارد همان گونه که شماره ایی برای انتهای آن نیست . ما دگرگونی در درون گیتی را زایش و مرگ می نامیم . ما بخشی از دگرگونی در گیتی هستیم دگرگونی که در نهان خود پویش و رشد را دنبال می کند بروز آینده ما بسیار فربه تر از امروز ما خواهد بود ، ما در درون گیتی در حال پرتاب شدن هستیم . پرتاب به سوی جایی و مکانی و نمایی که هیچ چیز از آن نمی دانیم همان گونه که در کودکی از این جهان هیچ نمی دانستیم . میدان دید ما با تمام فراخنایی خود می تواند همچون شبنمی کوچک باشد بر جهانی بسیار بزرگتر از آنچه ما امروز از گیتی در سر می پرورانیم پس گیتی بی آغاز و بی پایان است . پری می گوید : به حرفهایم گوش کنید و برای آنها آنچه را رخ داده است می گوید . پدر پری می گوید : بگذار برویم به سوی همان کیهان شناس پیری که تو را به این سفر فرستاده است ، به او فکر کن ، پدر و مادر پری دو دست او را می گیرند و پدر دستش را همانند همان مرد جوان بالا و پایین می آورد پرده ایی باز می شود پری لبخند می زند و هر سه در برابر کیهان شناس پیر قرار می گیرند . پیرمرد دستان پری را می گیرد و می خندد و می گوید چه جوان برگشتی زمین ؟ چه شد ؟ چه حادثه ایی برایت رخ داد ؟ پری جریان را باز می گوید . پیر مرد می گوید : یعنی هرپاسب آزادی همین جاست ؟! شگفت آور است ، آه آری همه ما هنگامی که اینجا می رسیم سرمای بسیاری وجودمان را فرا گرفته است همه ما می اندیشیم دوباره از آسمان به زمین باز گشته ایم . پیرمرد سکوت می کند و ادامه می دهد : به آسمان بنگر شگفت آور است آسمان نور باران است پیر مرد می گوید : همه این نورها آدمیانی هستند در حال فرود آمدن . سکوت می کند و با پریشانی به پری می گوید تو باید شتاب کنی و بازگردی ، چون در برنامه ریزی ما برای کیهان پیما تنها 24 ساعت دیرکرد پیش بینی شده است و اگر این زمان بگذرد و به زمین نرسی کیهان پیما خودکار خاموش می شود و اینگونه زحمات همه ما بی نتیجه خواهد ماند . پری دست استادش را می بوسد پدر و مادرش را در آغوش می گیرد و می گرید و در بین شیون هایش از سختی های دوری از آنها می گوید . پدر مادر دستان پری را می گیرند و می گویند به کیهان پیما فکر کن و از همان پرده به آنی کیهان پیما را می یابند . پدر و مادر با چشمان لبریز از اشک دختر خویش را بدرود می گویند . دو سال دیگر بر پری می گذرد و در سپیده دم نخستین روز بهار مردم ایرانزمین جشن بازگشت فرزند خویش را برگزار می کنند . آری پری باز گشته است و چه بازگشت سخت و غم انگیزی . هنگامی که پری از پلکان کیهان پیما پایین می آید با خود می گوید کاش پدر و مادر خویش را باز گردانده بودم !… برگرفته از : http://www.nice2net.com/2382/%d8%af%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86-%da%a9%d9%88%d8%aa%d8%a7%d9%87-%d8%ac%d9%87%d8%a7%d9%86-%d8%af%db%8c%da%af%d8%b1.html http://www.nice2net.com/tag/%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%B1%D8%AF-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF |
You are subscribed to email updates from گستره جهانی اردیسم Orodism To stop receiving these emails, you may unsubscribe now. | Email delivery powered by Google |
Google Inc., 20 West Kinzie, Chicago IL USA 60610 |
نظرات