لابی ایران سوئد Iran & Sweden : ایران سپیده دم ، تاریخ است . ارد بزرگ
لابی ایران سوئد Iran & Sweden : ایران سپیده دم ، تاریخ است . ارد بزرگ |
- انجمن مهاجرسرا : خاطرات من در آمریکا و تجربیاتم
- سایت مشق زندگی : سخنان بزرگان
- سایت در کوچه پس کوچه های خاکی اردبیل : سال 525 پیش از میلاد
- مجله اینترنتی : شاپور ساسانی و اجداد شیخ نشین های خلیج فارس
- سایت یادداشت های یک معلم : احترام به شایستگان
- انجمن تخصصی دانلود : "**" رودکی "**"
- فروم ایساتیس : تست شخصيت((جالب))،الگوي شما كيست !
- پایگاه خبری زاگرس نيوز : کریم خان زند و احمد خان اَبدالی دو خائن به ایرانزمین
انجمن مهاجرسرا : خاطرات من در آمریکا و تجربیاتم Posted: 19 Sep 2010 05:29 PM PDT ناصر خسرو قبادیانی بسوی باختر ایران روان بود. شبی میهمان شبانی شد در روستای کوچکی در نزدیکی سنندج. نیمههای شب صدای فریاد و ناله شنید. برخاست و از خانه بیرون آمد. صدای فریاد و نالههای دلخراش و سوزناک از بالای کوه به گوش میرسید. مبهوت فریادها و نالهها بود که شبان دست بر شانهاش گذاشت و گفت: این صداها از آن مردیست که همسر و فرزند خویش را از دست داده، این مرد پس از چندی جستجو در غاری بر فراز کوه ماندگار شد هر از گاهی شبها نالههایش را میشنویم. چون در بین ما نیست همین فریادها به ما میگوید که هنوز زنده است و از این روی خوشحال میشویم که نفس میکشد. ناصر خسرو گفت: میخواهم به پیش آن مرد روم. مرد گفت: بگذار مشعلی بیاورم و او را از شیار کوه بالا برد. ناصر خسرو در آستانه غاری ژرف و در زیر نور مهتاب مردی را دید که بر تخته سنگی نشسته و با دو دست خویش صورتش را پنهان نموده بود. مرد به آن دو گفت از جان من چه میخواهید؟ بگذارید با درد خود بسوزم و بسازم. ناصر خسرو گفت: من عاشقم این عشق مرا به سفری طول دراز فرا خوانده، اگر عاشقی همراه من شو. چون در سفر گمشده خویش را باز یابی. دیدن آدمهای جدید و زندگیهای گوناگون تو را دگرگون خواهد ساخت. در غیر اینصورت این غار و این کوهستان پیشاپیش قبرستان تو و خاطراتت خواهد بود... چون پگاه خورشید آسمان را روشن کند براه خواهم افتاد اگر خواستی به خانه شبان بیا تا با هم رویم. چون صبح شد آن مرد همراه ناصرخسرو عازم سفر بود. ...... سالها بعد آن مرد همراه با همسری دیگر و دو کودک به دیار خویش باز گشت در حالی که لبخندی دلنشین بر لب داشت.. اندیشمند یگانه سرزمینمان ارد بزرگ میگوید: "سنگینی یادهای سیاه را با تنهایی دو چندان نکن. پس به میان آدمیان رو و در شادمانی آنها سهیم شو.. زيرا لبخند آنان اندیشههای سیاه را کمرنگ و دلت را گرم خواهد نمود. " شوریدگان همواره در سفر هستند و چون خواستهي خویش یافتند همانجا کاشانهای بسازند، و هر گاه دلتنگ شوند به دیار آغازین خویش باز گردند. برگرفته از : http://mohajersara.com/showthread.php?tid=1556&pid=66891#pid66891 |
Posted: 19 Sep 2010 05:27 PM PDT هر اقدام بزرگي ابتدا محال به نظر مي رسد . کارلايل ريش سفيد داراترين به انديشه است نه به دارايي و اندوخته . ارد بزرگ ايده ها الگوهاي ازلي اي هستند که در قلمرو ذاتها يا هستي هاي حقيقي وجود دارند که آدميان تنها هنگامي که خود را از توجه به جزئيات ، در اينجا و اکنون (مکان و زمان) فارغ سازند وارد آن قلمرو مي شوند . شوپنهاور فعاليت تازه و جاندار تنها راه غلبه بر فلاكت است . گوته آنگاه كه آدمي (( چرايي / غايت چيست )) زندگي خويش را مي شناسد ؛ آنگاه است كه او از هر (( چگونه ؟ )) آسوده خاطر مي شود.. آدمي مشتاق نيكبختي نيست ؛ تنها انگليسي چنين است . فردريش نيچه ابلهان در سرزمين هاي کوچک همواره سنگ کشورهاي بزرگ را به سينه مي زنند و هم ميهنان خويش را تشويق به بخشش ميهن و ناموس خود مي کنند . ارد بزرگ تجربه به معلم سختگيري است . او اول امتحان ميکند و بعد درس مي دهد . کارايل سرنوشت خود را با افکار تعيين کنيد. کارايل ادب با پول ، دانش و آموزش بدست نمي آيد ادب داراي ريشه است ريشه ايي به بلنداي تاريخ . ارد بزرگ حضرت علی (ع): خردمند به کار خویش تکیه میکند و نادان به آرزوی خویش. ابوالعلا: باید از بدی كردن بیشتر بترسیم تا بدی دیدن. منتسكیو: انسان همچون رودخانه است ؛ هر چه عمیق تر باشد ، آرام تر و متواضع تر است. پرمودا باترا: مشكلات خود را بر ماسه ها بنویسید و موفقیت هایتان را بر سنگ مرمر. سارنف: داشتن پشتكار ، تفاوت ظریف بین شكست و كامیابی است. ارسطو: عاقل آنچه را كه می داند ، نمی گوید ؛ ولی آنچه را كه می گوید ، می داند. برگرفته از : سپهر http://yahyaghaf.blogfa.com/post-53.aspx |
سایت در کوچه پس کوچه های خاکی اردبیل : سال 525 پیش از میلاد Posted: 19 Sep 2010 05:17 PM PDT سال 525 پیش از میلاد ، سه سال پیش از غروب خورشید زندگی کورش هخامنشی پادشاه و فرمانروای ایران (ماد ، پارس و پارت) و ملل تابعه در جشن مهرگان میزبان ریش سفیدان و بزرگان سراسر پهنه ایران زمین بود بزم باشکوهی که رایزنان و نمایندگان دیگر ملل شگفت زده از آن همه شکوه بودند . فرستاده ویژه اخموس (فرمانروا و فرعون مصر) دو دختر زیبا روی مصری با هدایایی دیگر پیشکش فرمانروای ایران نموده و شروع به ستایش دودمان هخامنشیان نموده و زیرکانه از دودمان ماد و مردم پارت ، به تحقیر یاد کرد . فرمانروای ایران گفت : من فرزند ماد ، پارت و پارسم این یعنی ایران . آنگاه از سران ماد و پارت ، که هر دو از کهنسالان بودند خواست آن دو دختر مصری را به عقد پسران جوان خویش در آورند . در طول سرگذشت دودمانهای تاریخی ایران ، هیچ کجا ندیده ام یکی از این سه تبار ایرانی خود را قیوم دیگر تبارها و یا بی نیاز از آنها بداند . فرمانروایان ایران دیاکو (نخستین فرمانروای ایران - ماد) ، کورش (فرمانروای ایران - پارس) ، ارشک (فرمانروای ایران - پارت) نماد سه تبار جاویدان ایران هستند و پایه و ریشه چنین همبستگی جاودانه ایی ، و از این روست که شکوهمندترین تاریخ دوران باستان از آن ایرانیان بوده است و همان گونه که ارد بزرگ برجسته ترین متفکر حال حاضر کشورمان می گوید : رویش نخستین تمدن باشکوه جهان ، از گره خوردن سه تبار ایرانی ماد ، پارس و پارت سرچشمه گرفته است . در مورد فرعون مصر اخموش هم بگویم او را کمبوجیه فرزند بزرگ کورش هخامنشی از تخت به زیر کشید و به فرمانروایی ستمگر او پایان داد . سرنگونی اخموش دوره نوینی از آزاد زیستی و پایان برده داری را در آن سرزمین به ارمغان آورد . مورخین مصر و یونان تا توانسته اند از کمبوجیه به بدی یاد کرده اند که این خود گویای فرهمندی و پاکی کمبوجیه ایرانی است . کمبوجیه ایی که اسکندر تا پایان عمر می خواست همچون او باشد . برگرفته از : سردار http://bavar-kon.blogfa.com/post-1382.aspx |
مجله اینترنتی : شاپور ساسانی و اجداد شیخ نشین های خلیج فارس Posted: 19 Sep 2010 05:11 PM PDT پاسی از شب گذشته بود به شاپور دوم ساسانی ، پادشاه ایران زمین گفتند سه مرد کهن سال از جزیره لاوان به دادخواهی آمده اند . برگرفته از : http://mahdi-majaleh.persianblog.ir/post/140/ |
سایت یادداشت های یک معلم : احترام به شایستگان Posted: 19 Sep 2010 05:08 PM PDT خواجه نصیر الدین توسی در ابتدای وزارت خویش بود ، که تعدادی از نزدیکان بدو گفتند ایران مدیری همچون شما نداشته و تاریخ همچون شما کمتر به یاد دارد. یکی از آنها گفت : نام همشهری شما خواجه نظام الملک توسی هم به اندازه نام شما بلند نبود. خواجه نصیر سر به زیر افکنده و گفت : خواجه نظام الملک باعث فخر و شکوه ایران بود آموخته های من برآیند تلاشهای انسانهای والا مقامی همچون اوست. حرف خواجه به جماعت فهماند که او اهل مبالغه و پذیرش حرف بی پایه و اساس نیست. ارد بزرگ اندیشمند فرزانه کشورمان می گوید : "شایستگان بالندگی و رشد خود را در نابودی چهره دیگران نمی بینند." شاید اگر خواجه نصیر الدین طوسی هم به آن سخنان اعتنا می نمود هیچگاه نمی توانست گامهای بلندی در جهت استقلال و رشد میهنمان بردارد برگرفته از : http://abbasi460.blogsky.com/1389/05/23/post-8/ |
انجمن تخصصی دانلود : "**" رودکی "**" Posted: 19 Sep 2010 05:04 PM PDT رودکی غزل رودکی وار، نیکو بود غزلهای من رودکی وار نیست اگر چه بپیچم به باریک و هم بدین پرده اندر مرا راه نیست "عنصری" زندگینامه رودکی، *ابوعبدالله جعفر فرزند محمد فرزند حکیم فرزند عبدالرحمان فرزند آدم. از کودکی و چگونگی تحصیل او آگاهی چندانی به دست نیست. در 8 سالگی قرآن آموخت و آن را از بر کرد و از همان هنگام به شاعری پرداخت. َ برخی می گویند در مدرسه های سمرقند درس خوانده است. آنچه آشکار است، وی شاعری دانش آموخته بود و تسلط او بر واژگان فارسی چندان است که هر فرهنگ نامه ای از شعر او گواه می آورد. رودکی از روزگار جوانی آوازی خوش داشت، در موسیقی و نوازندگی چیره دست و پر آوازه بود. وی نزد ابوالعنک بختیاری موسیقی آموخت و همواره مورد ستایش او بود، آن چنان که استاد در روزگار کهنسالی چنگ خود را به رودکی بخشید. رودکی در همان دوره شعر نیز می سرود. شعر و موسیقی در سده های چهارم و پنجم همچون روزگار پیش از اسلام به هم پیوسته بودند و شعر به همراه موسیقی خوانده می شد. شاعران بزرگ آنانی بودند که موسیقی نیز می دانستند. از هم عصران رودکی ،منجیک ترمذی (نیمه دوم سده چهارم) و پس از او فرخی (429 ق) استاد موسیقی زمانه خویش بودند. شاعران، معمولاً قصیده هایشان را با ساز و در یکی از پرده های موسیقی می خواندند. هرکس که صدایی خوش نداشت یا موسیقی نمی دانست، از راوی می خواست تا شعرش را در حضور ممدوح بخواند. رودکی، شعرش را با ساز می خواند . رفته رفته آوازه رودکی به دربار سامانیان رسید و نصربن احمد سامانی (301 ـ 331 ق) او را به دربارفرا خواند. برخی بر این گمانند که او پیش از نصربن احمد به دربار سامانیان رفته بود، در آنجا بزرگترین شاعر دربار سامانی شد. در آن روزگار در محیط ادبی، علمی، اقتصادی و اجتماعی فرارود، آن چنان تحولی شگرف روی داده بود که دانش پژوهان، آن دوره را دوران نوزایی (رسانس) ایرانی می نامند. بر بستر چنین زمینه مناسب اقتصادی، اجتماعی و برپایه دانش دوستی برخی از پادشاهان سامانی، همچنین با تلاش و خردمندی وزیرانی دانشمند و کاردان چون ابوالفضل بلعمی (330 ق) و ابوعلی محمد جیهانی (333 ق)، بخارا به صورت مرکز بزرگ علمی، ادبی و فرهنگی درآمد. دربار سامانیان، محیط گرم بحث و برخورد اندیشه شد و شاعران و فرهنگمداران از راههای دور و نزدیک به آنجا روی می آوردند. بهترین آثار علمی، ادبی و تاریخی مانند شاهنامه منصوری، شاهنامه ابوالمؤید بلخی (سده چهارم هجری)، عجایب البلدان، حدود العالم من المشرق الی المغرب در جغرافیا، ترجمه تفسیر طبری که چند تن از دانشمندان فراهم کرده اند، ترجمه تاریخ طبری از ابوعلی بلعمی، آثار ابوریحان بیرونی (440 ق) وابوعلی سینا (428 ق) در روزگار سامانیان پدید آمدند. دانشمندان برجسته ای مانند محمد زکریای رازی (313 ق) ابونصر فارابی (339)، ابوریحان بیرونی، ابوعلی سینا و بسیاری از شاعران بزرگ مانند فردوسی (410/416 ق) در این روزگار یا متأثر از آن برآمده اند. بزرگترین کتابخانه در آن دوران در بخارا بود که ابوعلی سینا آن را دید و گفت که نظیر آن را هرگز ندیده است. تأثیر این تحول، نه تنها در آن دوره که در دوران پس از آن نیز پیدا است. رودکی فرزند چنین روزگاری است. وی در دربار سامانی نفوذی فراوان یافت و به ثروتی افزون دست یافت. نفوذ شعر و موسیقی او در دربار نصربن احمد چندان بود که داستان بازگشت پادشاه از هرات به بخارا، به خوبی بیانگر آن است. هنگامی که نصربن احمد سامانی به هرات رفته، دیرگاهی در آن دیار مانده بود، هیچ کس را یارای آن نبود تا از پادشاه بخواهد که بخارا بازگردد؛ درباریان از رودکی خواستند تا او این وظیفه دشوار را بپذیرد.رودکی شعر پر آوازه « بوی جوی مولیان آید همی ـ یاد یار مهربان آید همی » را سروده است. درباریان و شاعران، همه او را گرامی می داشتند و بزرگانی چون ابوالفضل بلعمی و ابوطیب مصعبی صاحب دیوان رسالت، شاعر و فیلسوف. شهید بلخی (325 ق) و ابوالحسن مرادی شاعر با او دوستی و نزدیکی داشتند. گویند که وی از آغاز نابینا بود، اما با بررسی پروفسور گراسیموف (1970 م) بر جمجمه و استخوانهای وی آشکار گردید که در دوران پیری با فلز گداخته ای چشم او را کور کرده اند، برخی استخوانهایش شکسته بود و در بیش از 80 سالگی درگذشت. رودکی گذشته از نصربن احمد سامانی کسان دیگری مانند امیر جعفر بانویه از امیران سیستان، ابوطیب مصعبی، خاندان بلعمی، عدنانی، مرادی، ابوالحسن کسایی، عماره مروزی و ماکان کاکی را نیز مدح کرده است. از آثار او بر می آید که به مذهب اسماعیلی گرایش داشته است؛ شاید یکی از علتهای کور شدن او در روزگار پیری، همین باشد. با توجه به مقاله کریمسکی، هیچ بعید به نظر نمی رسد که پس از خلع امیر قرمطی، رودکی را نیز به سبب هواداری از قرمطیان و بی اعتنایی به مذهب رایج زمان کور کرده باشند. آنچه مسلم است زندگی صاحبقران ملک سخن ابوعبدالله جعفر بن محمد رودکی سمرقندی در هاله ای از رمز و راز پوشیده شده است و با اینکه بیش از هزار و صد سال از مرگ او می گذرد، هنوز معماهای زندگی او حل نشده و پرده ای ابهام بر روی زندگی پدر شعر فارسی سایه گسترده است. رودکی در پیری با بی اعتنایی دربار روبرو شد و به زادگاهش بازگشت؛ شعرهای دوران پیری او، سرشار از شکوه روزگار، حسرت از گذشته و بیان ناداری است. رودکی از شاعران بزرگ سبک خراسانی است. شعرهای اندکی از او به یادگار مانده، که بیشتر به صورت بیتهایی پراکنده از قطعه های گوناگون است. سیری در آثار کامل ترین مجموعه عروض فارسی، نخستین بار در شعرهای رودکی پیدا شد و در همین شعرهای باقی مانده، 35 وزن گوناگون دیده می شود. این شعرها دارای گشادگی زبان و توانایی بیان است. زبان او، گاه از سادگی و روانی به زبان گفتار می ماند. جمله های کوتاه، فعلهای ساده، تکرار فعلها و برخی از اجزای جمله مانند زبان محاوره در شعر او پیداست. وجه غالب صور خیال در شعر او، تشبیه است. تخیل او نیرومند است. پیچیدگی در شعر او راه ندارد و شادی گرایی و روح افزایی، خردگرایی، دانش دوستی، بی اعتبار دانستن جهان، لذت جویی و به خوشبختی اندیشیدن در شعرهای او موج می زند. وی نماینده کامل شعر دوره سامانی و اسلوب شاعری سده چهارم است. تصویرهایش زنده و طبیعت در شعر او جاندار است. پیدایش و مطرح کردن رباعی را به او نسبت می دهند. رباعی در بنیاد، همان ترانه هایی بود که خنیاگران می خوانده اند و به پهلویات مشهور بوده است؛ رودکی به اقتضای آوازه خوانی به این نوع شعر بیشتر گرایش داشته، شاید نخستین شاعری باشد که بیش از سایر گویندگان روزگارش در ساختن آهنگها از آن سود برده باشد. از بیتها، قطعه ها، قصیده ها و غزلهای اندکی که از رودکی به یادگار مانده، می توان به نیکی دریافت که او در همه فنون شعر استاد بوده است. معرفی آثار تعداد شعرهای رودکی را از صدهزار تا یک میلیون بیت دانسته اند؛ آنچه اکنون مانده، بیش از 1000 بیت نیست که مجموعه ای از قصیده، مثنوی،قطعه و رباعی را در بر می گیرد. از دیگر آثارش منظومه کلیله و دمنه است که محمد بلعمی آن را از عربی به فارسی برگرداند و رودکی به خواسته امیرنصر و ابوالفضل بلعمی آن را به نظم فارسی در آورده است (به باور فردوسی در شاهنامه، رودکی به هنگام نظم کلیله و دمنه کور بوده است.) این منظومه مجموعه ای از افسانه ها و حکایتهای هندی از زبان حیوانات فابل است که تنها 129 بیت آن باقی مانده است و در بحر رمل مسدس مقصور سرود شده است؛ مثنویهای دیگری در بحرهای متقارب، خفیف، هزج مسدس و سریع به رودکی نسبت می دهند که بیتهایی پراکنده از آنها به یادگار مانده است. گذشته از آن شعرهایی دیگر از وی در موضوعهای گوناگون مدحی، غنایی، هجو، وعظ، هزل ، رثاء و چکامه، در دست است. عوفی درباره او می گوید: " که چنان ذکی و تیز فهم بود که در هشت سالگی قرآن تمامت حفظ کرد و قرائت بیاموخت و شعر گرفت و معنای دقیق می گفت، چنانکه خلق بر وی اقبال نمودند و رغبت او زیادت شد و او را آفریدگار تعالی آوازی خوش و صوتی دلکش داده بود. از ابوالعبک بختیار بر بط بیاموخت و در آن ماهر شد و آوازه او به اطراف واکناف عالم برسید و امیر نصر بن احمد سامانی که امیر خراسان بود، او را به قربت حضرت خود مخصوص گردانید و کارش بالا گرفت و ثروت و نعمت او به حد کمال رسید. زادگاه او قریه بنج از قراء رودک سمرقند است. یعضی او را کور مادر زاد دانسته اند و عقیده برخی بر آن است که در اواخر عمر نابینا شده است. وفات وی به سال 320 هـجری در زادگاهش قریه بنج اتفاق افتاده و در همان جا به خاک سپرده شده است. رودکی در سرودن انواع شعر مخصوصاً قصیده، مثنوی ، غزل و قطعه مهارت داشته است و از نظر خوشی بیان در تاریخ ادبیات ایران پیش از او شاعری وجود ندارد که بتواند با وی برابری کند. به واسطه تقرب به امیر نصر بن احمد سامانی (301-331) رودکی به دریافت جوائز و صله فراوانی از پادشاه سامانی و وزیران و رجال در بارش نائل گردید و ثروت و مکنتی زیاد به دست آورده است چنانکه به گفته نظامی عروضی هنگامی مه به همراهی نصر بن احمد از هرات به بخارا می رفته، چهار صد شتر بنه او بوده است. علاوه بر دارا بودن مقام ظاهری رفعت پایه سخنوری و شاعری رودکی به اندازه ای است که از معاصران او شعرای معروفی چون شهید بلخی و معروفی بلخی او را ستوده اند و از گویندگان بعد از او کسانی چون دقیقی، نظامی عروضی، عنصری، فرخی و ناصرخسرو از او به بزرگی یاد کرده اند. امروزه مردم این ناحیه در آسیاسی مرکزی بخصوص آنهایی که اهل سرایش و ادب هستند عشقی بسیار به او دارند و البته فردوسی بلند آوازه را بیشتر می پسندند و به اندیشمندان امروزی ایران همانند ارد بزرگ هم چنین احساس نزدیکی و خویشاوندی را دارند . ویژگی سخن سخنان رودکی در قوت تشبیه و نزدیکی معانی به طبیعت و وصف ،کم نظیر است و لطافت و متانت و انسجام خاصی در ادبیات وی مشاهده می شود که مایه تأثیر کلام او در خواننده و شنونده است. از غالب اشعار او روح طرب و شادی و عدم توجه به آنچه مایه اندوه و سستی باشد مشهود است و این حالت گذشته از اثر محیط زندگی و عصر حیات شاعر نتیجه فراخی عیش و فراغت بال او نیز می باشد. با وجود آنکه تا یک میلیون و سیصد هزار شعر بنا به گفته رشیدی سمرقندی به رودکی نسبت داده اند تعداد اشعاری که از او امروزه در دست است به هزار بیت نمی رسد. از نظر صنایع ادبی گرانبهاترین قسمت آثار رودکی مدایح او نیست، بلکه مغازلات اوست که کاملاً مطابق احساسات آدمی است، شاعر شادی پسند بسیار جالب توجه و شاعر غزلسرای نشاط انگیز، بسیار ظریف و پر از احساسات است. گذشته از مدایح و مضمون های شادی پسند و نشاط انگیز در آثار رودکی، اندیشه ها و پندهایی آمیخته به بدبینی مانند گفتار شهید بلخی دیده می شود. شاید این اندیشه ها در نزدیکی پیری و هنگامی که توانگری او بدل به تنگدستی شده نمو کرده باشد، می توان فرض کرد که این حوادث در زندگی رودکی، بسته به سرگذشت نصر دوم بوده است. پس از آنکه امیر قرمطی را خلع کردند مقام افتخاری که رودکی در دربار به آن شاد بود به پایان رسید. با فرا رسیدن روزهای فقر و تلخ پیری، دیگر چیزی برای رودکی نمانده بود، جز آنکه بیاد روزهای خوش گذشته و جوانی سپری شده بنالد و مویه کند. نمونه اشعار زمانه پندی آزاد وار داد مرا ----- زمانه را چو نکو بنگری همه پند است به روز ِ نیک ِ کسان گفت تا تو غم نخوری ----- بسا کسا که به روز ِ تو آرزو مند است زمانه گفت مرا خشم خویش دار نگاه ----- کرا زبان نه به بند است پای دربند است *** اندر بلای سخت ای آنکه غمگنی و سزاواری ----- وندر نهان سرشک همی*باری رفت آنکه رفت و آمد آنکه آمد----- بود آنچه بود، خیره چه غم داری؟ هموار کرد خواهی گیتی را؟----- گیتی*ست، کی پذیرد همواری؟ مستی نکن که او نشنود مستی ----- رازی مکن که نشنود او زاری شو، تا قیـامت آیـد زاری کن! ----- کی رفته را به زاری باز آری؟ آزار بیـش بیـنی زیـن گردون ----- گر تو به هر بهانه بیـازاری گوئی گماشته است بلائی او ----- بر هر که تو بر او دل بگماری ابری پدیدنی و کسوفی نی ----- بگرفت ماه و گشت جهان تاری فرمان کنی و یا نکنی ترسم ----- بر خویشتن ظفر ندهی باری اندر بلای سخت پدیـد آید ----- فضل و بزرگمردی و سالاری *** کلیله و دمنه رودکی مهمترین کار رودکی به نظم در آوردن کلیله و دمنه است، متاسفانه این اثر گرانبها مانند سایر آثار و مثنویهای رودکی گم شده است و از آن جز ابیاتی پراکنده در دست نیست. از ادبیات پراکنده ای که از منظومه کلیله و دمنه و سایر مثنویهای رودکی باقی مانده است می توان فهمیند که صاحبقران ملک سخن لقبی برازنده او بوده است. در شعر او قوه تخیل، قدرت بیان، استحکام و انسجام کلام همه با هم جمع است و بهمین دلیل در دربار سامانیان، قدر و مرتبه ای داشت که شاعران بعد از او همیشه آرزوی روزگار او را داشتند. برگرفته از : http://www.forum.fullsite.org/forum30/thread2165.html |
فروم ایساتیس : تست شخصيت((جالب))،الگوي شما كيست ! Posted: 19 Sep 2010 04:53 PM PDT تحقيقات اخير دانشمندان حاکي از آن است که مغز انسان از روابط رياضي براي ظاهرا عاشق پت و مت هستی ! چه الگوهای جالبیذخيره علايق و احساسات استفاده مي کند. بدون نگاه کردن به جواب ها اين تست را انجام دهيد. 1- يک عدد از ۱ تا ۹ انتخاب کنيد. 2- آنرا در عدد ۳ ضرب کنيد. 3- حاصل را بعلاوه ۳ کنيد. 4- دوباره حاصل را در ۳ ضرب کنيد. 5- يک عدد ۲ يا ۳ رقمي بدست آورده ايد. 6- ارقام عدد خود را با هم جمع کنيد (مثلا اگر عددتان 52 است 5 را با 2 جمع کنيد) . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . حالا با توجه به عدد بدست آمده و ليست زير ، ببينيد الگوي شما در زندگيتان کيست. 1- پور سینا 2- فردوسی 3- نلسون ماندلا 4- هادی ساعی 5- جمشید مشایخی 6- بيل گيتس 7- ارد بزرگ 8- بهرام رادان 9- پت و مت 10- امیرکبیر مي دونم ، مي دونم چه حالی داری ... اون يه تاثير خاصي روي ما داره .... يه روز هم تو مي توني مثل اون بشی .... باور کن ! اوه راستی ... اينقدر عددهاي متفاوت رو هي امتحان نکن .... باهاش کنار بيا .... برگرفته از : http://forum.isatice.com/-t47639.html |
پایگاه خبری زاگرس نيوز : کریم خان زند و احمد خان اَبدالی دو خائن به ایرانزمین Posted: 19 Sep 2010 04:21 PM PDT یاسمین آتشی بزرگترين داستان نويس كوتاه ايران در وبلاگ خود با اشاره به خيانتهاي كريمخان زند نوشت: کریم خان زند و احمد خان اَبدالی دو خائن به ایران زمیناین بار بی هیچ مقدمه ایی نظر شما را به بخش بسیار مهمی از سخنان "ارد بزرگ" برجسته ترین اندیشمند و متفکر حال حاضر کشورمان ایران جلب می کنم : جوانان کشورمان ایران ، باید تاریخ را با تیزبینی بشکافند ، مبادا در دام تاریخ نویسان یاوه گو گرفتار آییم . یاغیانی همانند "کریم خان زند" و یا "احمد خان اَبدالی" که به خزانه ایران دستبرد زده و الماس کوه نور را به یغما برد ، این دو از سرکردگان پاره پاره کننده کشورمان پس از مرگ پادشاه فرهمند ایرانزمین "نادرشاه افشار" بودند . هم میهنان من این همه ستایش از این دو برای چیست ؟ آنها بزرگترین دودمان پس از هخامنشیان ، اشکانیان ، ساسانیان و سلجوقیان ایران را پاره ، پاره نمودند . کریم خان به اسم بازگرداندن صفویان بخشهای مرکزی ایران را از پیکره کشورمان جدا ساخت و ابدالی افغانستان را ... شگفت انگیز است که به نابود کنندگان میهن همانند کریم خان عنوان دروغین "نیکوکارترین پادشاه ایران بعد از اسلام را می دهند" ! و به درانی عنوان شاه ! همان کسی که هزاران شاهنامه را سوزاند و موجب شد فرزندان ایران پس از چند صد سال هنوز در افغانستان بسوزند خانه و کاشانه شان خراب شود . ایرانیان آزاده هیچ گاه برای سرخوشی و دلخوشی این و آن ، مجد و کیان کشورشان را از یاد نمی برند و برای ما فرزندان ایران سرحدات کشورمان در گسترده تاریخ مهم است نه ستایشگری چند زبون که عشق میهن در رگ و ریشه شان نیست .برگرفته از : http://bnrengo.blogfa.com/post-4015.aspx |
You are subscribed to email updates from "ارد بزرگ" و برآیند اندیشه های او To stop receiving these emails, you may unsubscribe now. | Email delivery powered by Google |
Google Inc., 20 West Kinzie, Chicago IL USA 60610 |
نظرات