بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *ارزیابی و نقد*
● بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ●
● فرگرد ارزیابی و نقد●
زمانی که انسان به نقد وبررسی مطلب وموضوعی مینشیند اولین چیزی که بسیار برای اینکار مهم وضروری ست این است که شخص دانش نقد را داشته باشدوبعنوان ناقد وارزیاب درهر زمینه ای که هست آگاهی کامل از ان داشته وبعنوان ناقد موردقبول اکثریت افراد چه درجمع متقدین وازریاب کنندگان آن حرفه باشدچهآشنائی درستی ازمعنای خودنقدداشته باشد وزمانی که به نقد وبرسی وتحلیل وتفسیر چیزی می نشیند,انسانی کاملا درزمینه های کاری حرفه ای باشد که بابه نقد بی طرفی فکری ,داشتن صدق ودرستی کاری واندیشه ووجدان کاری را دارا بوده ودر قبال آنچه ان به عنوان ارزیابی ونقدابراز میداردکاملا به تمامی جنبه های مختلف آن چیز ان کالا آن اثرآن کشف و..آن دقت کرده ونظری ارائه دهدکه ارزش کاری داشته ومورد قبول جامعه ی نقد وهمچنین عوام نیز قرار بگیردالبته لازم بذکر است که ناقد وارزیاب درفکر خشنود کردن کسی نباید باشد بلکه کاملا ضادقانه ومنصفانه میبایست به ارزیابی ونقد بپردازد اما متاسفانه اسم «نقد », بگونه نادرستی دراذهان جاافتاده است واکثرمردم تصور میکنند که نقد یعنی انتقاد محض وایرادگیری وپیدا کردن مشکلاتی در نمونه ی کار وعمل وسخن فرد یا افاردی که به ارزیابی کالا یا اثر انان مینشینیم,درصورتی که نقد نیز چون تمتامی چیزرهای دیگر در زندگی جنبه منفی ومثبت خود را داردودرعین حال هرنقدی میبایست آنقدر صادقانه وبدون خصومت فکری ودرنهایت انسانیت ودرستی اندیشه وعقیده بدون هیچگونه دشمنی یا احساس منفی نسبت به شخص صورت گیرد تا نقدی ارزشمند وارزیابی درستی انجام شده ودراختیاردیگران قرار بگیرد تا دیگر افراد نیز از آن استفاده ای مثبتبرده وچیزی را نیز بیاموزندوهرگز نیز نمی بایست نظر شخصی انسان در نقد وارزیابی مطلب بروی انجام کار اثر بگذارد. برای مثال اگر من از فلان نویسنده وشاعر دلخوشی ندارم یاازکارهای او خوشم نمی آید زمانی که بعنوان نقدکنند وناقد اثر اورا به نقدمی نشینم باید مرزها وقانونهای نقد را درنظر داشته وبعنوان ناقد وظایفی را مد نظر داشته باشم ودرکارخود , درستی عمل ووجدان کاری خود را درکار حفظ نمایم وحتی خصومت یا احساس شخصی خود را درمورد این فرد به گوشه ای نهاده کاراو را بعنوان یک اثر یل چیزی مورد ارزیابی به تحلیل وبررسی گذاشته تا کاری درحد اعلای یک منتقد درستکار وباوجدان وظیفه شناس را انجام داده ودراختیار عموم قرار دهم برای مثال اگر من بعنوان ناقد وتفسیر کننده کسی باشم که به تحیلیل وبررسی اندیشه وافکار فیلسوف بزرگ ایرانی« أرد بزرگ» دست میزنم و ایشان از افراد مورد علاقه ی زندگیم بوده وعاشق افکار واندیشه های او نیز باشم ,درزمانی که به نقد وتفسیراثراو مینشینم اجازه ندارم به بزرگ نمائی های احساسی یا غلّوهای بیهوده دست زده وبا دخالت دادن احساسات شخصی بیشتراز آنکه وظیفه ام باشداثراورا به تفسیری مبالغه آمیز مبدل کنم چراکه دیگر ناقدین وهمچنین خوانندگان نقد وتفسیر من نیز باندازه ی خود من دارای تفکر واندیشه وقدرت فهم ودرک اثر شخص مورد نظر هستند وهمانگونه که من ممکن است با خواندن نقدی باخود تصور کنم این شخص بیش ازاندازه دچار احساسات شخصی شده واین اثر ونوشته وکتاب وشعر و....هرچه هست تااینحد نمیبایست بزرگ میشد یا مورد تعریف یا تمجید یا حتی انتقاد کوبنده قرار میگرفت , دیگران نیز همینگونه تصور وفکری را در خواندن متن من احساس خواهند کرد .
¤¤¤ دیوانه از : فریدون مشیری ¤¤¤
یکی دیوانه ای آتش بر افروخت
در آن هنگامه جان خویش را سوخت
همه خاکسترش را باد می برد
وجودش را جهان از یاد می برد
تو همچون آتشی ای عشق جانسوز
من آن دیوانه مرد آتش افروز
من آن دیوانه آتش پرستم
در این آتش خوشم تا زنده هستم
بزن آتش به عود استخوانم
که بوی عشق برخیزد ز جانم
خوشم با این چنین دیوانگی ها
که می خندم به آن فرزانگی ها
به غیر از مردن و از یاد رفتن
غباری گشتن و بر باد رفتن
در این عالم سرانجامی نداریم
چه فرجامی ؟ که فرجامی نداریم
لهیبی همچو آه تیره روزان
بساز ای عشق و جانم را بسوزان
بیا آتش بزن خاکسترم کن
مِسم در بوته «هستی» , زرم کن
¤¤¤ فریدون مشیری ¤¤¤
اینکه موضوع که من شاعر ونویسنده وفیلسوف واندیشمند.... را بسیار دوست داشته باشم خطائی نیست ومیتوانم درهمان بخش وخط اولیه نقد خود نیز با کمال افتخار اعلام کنم که من نویسنده ی این اثر را بخاطر اندیشه وافکار واحساس ودیدگاههای او عاشقانه میپرستم وحتی او را به عنوان الگوی شخصی در راه زندگی یا شعر یا اندیشه های خود قرار داده ام ودنباله روی او نیز هستم , وحتی اگر این شخص درجامعه ای مخالفینی نیز داشته باشدومورد خشم عده ای نیز باشد یا نه از بهترین های دوره من بوده باشد درهرشکل این حق شخصی من است که نظری کلی ووشخصی به انسانی درهر رشته وعلوم وکار وحرفه ای داشته باشم واما هر هنرمندوشاعر ونویسنده ویا بزرگ اندیشمند ویا فیلسوف .... وحال درهر زمینه ای که اثر وکتاب وکاراو باشد چه عرضه کننده ی کالائی ویا کاشف و ومخترع اختراعی یا کاری واثری درزمینه های ادبی هر رشته وفن وعلومی, بهرشکل ممکن است طرفداران پروپاقرص وهمچنین دشمنان ومخالفین پروپا قرصی نیز داشته باشد واین کاملا عادی وطبیعی ست که همیشه درهمه چیز همه کس دیدگاه های یکسانی نداشته وبگونه ی خود فکر کرده وشیوه ذهنی وفکری واحساسی خود را دارا باشد چیزی را نفی کند یا بپذیرد ودوست داشته باشد, درنتیجه ناقد چه دوست این فرد باشد چه دشمن ایشان چه از لحاظ احساسی وفکری بااو همدل وهمفکر باشد و اورا کاملا قبول داشته باشد یا ازکارهای او در سطح معمولی راضی باشد وچه درکل نظریات او شک داشته ویااثر اورا بعنوان دشمن یا مخالف نگاه میکند درهرحال درزمان ارزیابی ونقد یک ناقد بیطرف می بیست بوده باشد ووظیفه دارد بیطرفانه وبا صداقت و وجدان کاری به نقد متن وموضوع دست زده ودرواقع آنچه به عنوان ناقد مینویسد منصفانه باشد ودرنظر داشته باشد که اندیشه ونوع بررسی ونقد او و ارزیابی وارج نهادن به نویسنده یا شخصی که اثروکار اورا نقد میکند وظیفه ایست غیر قابل انکار وآنچه بعنوان ناقد دراختیار دیگری قرار میدهد , نیزنماینده تجربه ی او و نوع دیدگاه, شکل ارزیابی وتفکرکاری ناقد دراثری وهمچنین نماد کاری او در زمینه ی نقد وارزیابی نیز هست ونمایان کننده وحتی نشان دهنده این نیز هست که ناقد چگونه آدمیست وچگونه فکر میکند آدمی منفیست که دیدگاهی سیاه وتیره دارد یا شخصی همیشه مخالف است که فقط بدنبال ایرادهاست یا انسانی منصف ووظیفه شناس است که درهمه حال ارزش کاری خود ودیگری را پائین نیاورده وبرای کاری که انجام میدهد در درجه ای شخصیت وکاری خود ووظایف حرفه ای خود را در پیش رو دارد واینکه از کسی نقد میکند که صدچندان ممکن است در زمینه کاری خود ازاو بالا تر یا پائین تر باشد نمی بایست به هیچ وجه بروی دیدگاه او بر آنچه هست ,اثر بگذارد و میبایست کاملا درموقع نقد وارزیابی« شخص مورد نقد »را فراموش کند وبه آن کالا یا شئی یا اثرو سخن و...هرچه هست نگاه کرده و توجه خود را کاملا مختص به همان چیزی کند که , به ارزیابی ونقد و بررسی آن پرداخته است .
¤¤¤ مسخ /از: فریدون مشیری ¤¤¤
نه غار کهف
نه خواب قرون
چه میبینم ؟
به چشم هم زدنی روزگار برگشته است
به قول پیر سمرقند
همه زمانه دگر گشته است
چگونه پخنه خاک
که ذره ذره آب و هوا و خورشیدش
چو قطره قطره خون در وجود من جاری است
چنین به دیده من ناشناس می اید ؟
میان اینهمه مردم میان اینهمه چشم
رها به غربت مطلق
رها به حیرت محض
یکی به قصه خود آشنا نمی بینم
کسی نگاهم را
چون پیشتر نمی خواند
کسی زبانم را
چون پیشتر نمی داند
ز یکدیگر همه بیگانه وار می گذریم
به یکدیگر همه بیگانه وار می نگریم
همه زمانه دگر گشته است
من آنچه از دیوار
به یاد می آرم
صف صفای صنوبرهاست
بلوغ شعله ور سرخ سبز نسترن است
شکفته در نفس تازه سپیده دمان
درست گویی جانی به صد هزار دهان
نگاه در نگه آفتاب می خندد
نه برج آهن و سیمان
نه اوج آجر و سنگ
که راه بر گذر آفتاب می بندد
من آنچه از لبخند
به خاطرم ماندهاست
شکوه کوکبه دوستی است بر رخ دوست
صلای عشق دو جان است و اهتزاز دو روح
نه خون گرفته شیاری ز سیلی شمشیر
نه جای بوسه تیر
من آنچه از آتش
به خاطرم باقی است
فروغ مشعل همواره تاب زرتشت است
شراب روشن خورشید و
گونه ساقی است
سرود حافظ و جوش درون مولانا ست
خروش فردوسی است
نه انفجار فجیعی که شعله سیال
به لحظه ای بدن صد هزار انسان را
بدل کند به زغال
همه زمانه دگر گشته است
نه آفتاب حقیقت
نه پرتو ایمان
فروغ راستی از خاک رخت بربسته است
و آدمی افسوس
به جای آنکه دلی را ز خاک بردارد
به قتل ماه کمر بسته است
نه غار کهف
نه خواب قرون چه فاتاده ست ؟
یکی یه پرسش بی پاسخم جواب دهد
یکی پیام مرا
ازین قلمرو ظلمت به آفتاب دهد
که در زمین که اسیر سیاهکاریهاست
و قلب ها دگر از آشتی گریزان است
هنوز رهگذری خسته را تواند دید
که با هزار امید
چراغ در کف
در جستجوی انسان است
¤¤¤ فریدون مشیری ¤¤¤
یک ناقد وارزیاب خوب وواقعی به نقد بمانند کار وشغل نگاه میکند وهرگز به نقد یکطرفه ای درکار نمیپردازد بلکه برای انجام بهتر آن به تحقیق وبررسی نیز دست میزند وهمگون ها وهمانند ها ی آن رانیز یافته وبه شباهت دادن ها وبررسی های دیگر چیزها با همان چیزی مینشیند که درهمان زمینه وموضوع است ,مثلا اگر درمورد یک آبمیوه گیری تازه به بازار امده به بررسی وارزیابی ونقد آن نشسته باشد باید با دیگر دستگاهای ابمیوه گیری موجود در بازار نیز آشنا باشد وبه نحوهی کار ان اگر یک اثر نقاشی را به ندق وارزیابی کار یا قیمت هنتری وقیمت بازار هنری آن می پردازد میبایست از دیگر آثار هنری موزه ها وقیمتهای هنری وکالائی ان نیز با خبر باشد وجنانچه اندیشه کسی را به تفسیر وتحلیل نشستهاست ممی باید همانند سازی با دیگر اندیشه دیگر بزرگان را نیز باآگاهی کامل درذهن داشته یا بدنبال آن رفته وصحت نظریه ای را که نقد میکند کاملا برای خود بشکل ثبت شده ای روشن کرده باشد تا بتواند ان نظریه آن ایده وفکر را به تفسیری بیطرفانه وبه شکلی ارزشمند به نقد وارزیابی ارزشهای آن بپردازد,لذا هرکسی در جایگاه نقد وارزیابی نیست که بتواند به کار دیگری دست برده با ااجازه وبدون اجازه او دست به اثر وکالا وهرچه هست از دیگری برده آنرا یا به حد بهترین چیزها بالا برده وقیمت انرا با تعاریف بیهوده خداتومن اضافه کندوبه نرخی که در حد نیز نیست به فکر جامعه بفروشد ویا در بازار پخش کند یا اثر هنری ونوشته وکتاب واندیشه های را با بزرگنمای یا خشونت یا بدنظری انقدر بی ارزش جلوه دهد که چند نفری را نیز بی دلیل با افکاری غلط ونادرست از مسیر واقعی دور کرده وحتی گم راه کند بارها گفته ام در تفسیر وتعریف ونقد ونظر میتوان انقدر درکار مغلطه کرد وانقدر ذهن دیگران را به بیراهه برد که حتی شخص متوجه نیز نشود که چقدر راحت میشود با بازی با وازهها اثر یرا بی اثر گرد وشخصی را نابود یا برعکس کسی را خدای آن حرفه کرد وبه عرش برد بی آنکه درمقام آن نیز حتی به گرد دیگر کسان درهمان زمینه بیرسد واین دقیقا وجدان کاری ارزیاب وناقد است که میتواند اینگونه عمل کرده وبر اذهان بسیاری اثر بگذارد بخصوص اگر این فرد شخصی مورد تائید جامعه باشد میتواند هوادران فکری خود را کاملا به بیراهه های فکری بکشاند تا جائی که مثلا من نوعی کتاب سهراب سپهری وفروغ فرخزاد را برای همیشه ببوسم کنار بگذارماگر فردی باشم که خود شناخت درستی بر شاعر وشعر واندیشه ها ی شعری وقانون ونظام شعری نداشته باشم وتنها علاقمندی معمولی بدون دانش شعر دراین زمینه باشم درنتیجه ما انسانها در هر زمینه ای که اقد ام به نقد وتفسیر کسی یا چیزی میکنیم باید بسیار نمراقب عمل خود باشیم چون ممکن است حتی این نقد باعق این گردد که خود ما را کوبیده از جرگه ورده ناقدینن وارزیابهای دوران کنار زده .ومه را نیز برعلیه ما بشوراند اگر به نادرستی وبه خصم دورنی وبدون اکاهی ودانش به نقدی ناصواب پرداخته واذهان را منحرف کنیم چون بالاخره هستند کسانی که درحد ما وحتی بیشتر ازما دراین زمینه ها تجربه داشته موئی سفید کرده اند واز جمله به جمله واژه به وآزه ی ما دقیا درمی یابند که شما چگونه به تحلیل وبررسی نشسته اید ایا خود انسان درستی هستید یا فقط کسی هستید که بر حسب شانس واتفاق امرورزه دراین جایگاه نشسته اید آیا انقدر دانش وآگاهی دارید که حق نقد داشته باشید یا نه تنها خوشتان امده اینکار را انجام دهید.وشناخت شما در چه جدودیویست ودرکدامین جایگاه حتی انسانی دردنیای خود قرار دارید انسانی که خود را بعنوان یک ارزیاب وناقد نیز به جامعه معرفی میکند میبایست این اگاهی اولیه را نیز داشته باشد که دیگرانی نیز هستند که فردا اورا به نقد وتفسیر مینشینند وچنانچه کسی وکسانت را بخواهیم از ریشه وبن بشناسیم کارچندان سختی نیز نیست تا دریابیم این فرد اصلا کیستکه خود را درمقام فعلی به نوشتن واظهار مطلبی مجاز میداند وبخود حق بررسی این چیز وآن چیز را میدهد درنتیجه باید انسانی شجاع باشد که نظر دیگران اصلا برایش مطرح نباشد که کاره ای نباشد اما خود را آنکاره جلوه دهد وباید دل بزرگی نیز داشته باشد که بداند ممکن است هرلحظه مچ او باز شده دریابند که اونه در رشته فوق تحصیلی داشته است نه درجاتیگاه فعلی حق مقامی را داشته است واشتباهی دراین پشت نهاده شده است .
¤¤¤ حقیقت از : فرزانه شیدا ¤¤¤
اگر به « حقیقت», به گفته بنشینم
بجز به « حقیقت», مرا رهی نبّود
اگر که بگویم ,زهرچه می بینم
بجز به محبت ,مرا دَری نبّود
به پاس « بودنِ » عمری ,دراین جهان بایست
به پای نصیحت ,به « خیر» بنشینم
وگر که بگویم :ره جهان «این» است
ببین به فضلِ جهانم, چه بوده به آیینم
اگر که سخن گویمت به دانش خویش
نصیحت و پندی , به نقد راه وُ عمل
به آنچه سخن گویمت, مرا دریاب
اگر که چو زهر است وگر,چوطعم عسل
توعاقل ودانا ,تو درک خود ,داری
به راه رفتن خود, شیوه های خود, داری
من آنچه بگویم سخن ز خوب وبد است
به نیکی و خوبی ,زمن چه پنداری؟!
مرا تو به دنیای فکر خود بسپار
به لحظه های « حقیقت» به آن دم , یکرنگ
وگر که نبودم براه خوب ودرست
به شیشه ی دل , « خود »روا بدارم ,سنگ
اگر به نام وفا, نام من , بّود انسان
براه حق وحقیقت :« نماد انسانم»
جزاین چو شدم ,« مُردنم »من رواباشد
که جای بودن خود را به دهر , میدانم
وگر به راه خودم,راه خویش در یابم
مرا چه ثمر سنگ راه تو گردم
وگر نصیحت ما را, نمی پذیری باز
چه سود برمن « انسان», که چاه تو گردم؟!
وگر بره دشمنی رهی رفتم
مرا به سر دشمنی بِران ازخویش
ولی چو ترا بوده ام دلی دلسوز
مَکن به زخم سخنها, دل ِغمینم ریش.
¤¤¤ فرزانه شیدا / 1388 ¤¤¤
بهرحال هرگز خورشید پشت ابر نمیماند با چند بار مصاحبه ودیدن نمونه های چند نقد ونوشته شخصی ازیک فرد خودتان میتوانید ارزیابی کنید که اصلا این شخص اینکاره هست یا خیرو آیا فقط آشنا با انشا نویسی ست یا با تمام فوت وفن آن کار آشنائی دارد ,ایا کتاب نقد فلانی را جلو چشم گذاشته ومدام خط به خط از آن برداشت کرده بنام خود در لابلای نوشته ها میزند ومینویسد یا اینکه نه واقعا چیزی میداند که ارزش شنیدن وگفتن داشته باشد . انسانها بالاخره ذات وماهیت اصلی خود را درهرجایگاهی که باشند رو میکنند وهمگان نیز بخصوص اطرافیان نزدیک ودر پیرامون آنان بزودی درمییابند با چه کسی وچگونه فکری وچه میزان دانشی روبرو هستند انگاه است که میتوان بزرگ شد وشناخته شد ومورد احترام دیگر افراد اهل آن فن ودیگران قرار گرفت ویا خوار وذلیل شد وازچشم دنیائی پائیافتاده وبه شرم وخجالت رسید میتوان درجایگاه درستی ایستاد و ستایش شد یا مورد تنفر وخشم دیگران قرار گرفت همه ی اینها به درون فکر واندیشه وعمل وراهکار افراد برمیگردد چه در زمینه زندگی چه نقد وارزیابی از سوی خود یا دیگران.وبسیار نیز میتوان در معقوله ی نقد وارزیابی از آنان که بهرمند شد و اندیشه های خود را نیز بگونه ای درست ومثبت ازفضل ودانش وآگاهی فرد مورد نظر بهره برده وبسیار نیز هستند که میتوان ار آنان بسیار نیز آموخت وبرتجربه وفکر واندیشه خویش پس انداز بیشتری بدست آوریم , تا در راه خود توان این را داشته باشیم که درآن زمینه اندیشه خود را نیز شکل داده واز آن استفادهی مثبت نمائیم درهر شکل چه نقاد باشیم ونقد کننده چه با ناقدی مرتبط باشیم وباارزیابی او در زمینه های منفی ومثبت کارمواجه شویم درهمه حال و همیشه چیزهائی هست که دیده شده ,یادگرفته وآموخته میشود وچیزهائی نیز هست که طرد شده ونفی میگردد ودرکنار آن نیز چیزهائی که مورد توجه وحتی ستایش قرارگرفته وجاودانه گردیده ودر ذهن آدمیان بعنوان نونههای خوبی بکار گرفته شده اند وخود آموزنده همان راه در ادامه راه انسان درهر رشته وفنونی بوده اند
¤¤¤ دوست *سروده ی: فرزانه شیدا / 1388 ¤¤¤
نمیگویم مرا دریاب درغم
نمیگویم به رنجی یاورم باش
نمیگویم زخود ,بگذشته بگریز
ویا درعاشقی ها همرهم باش
ترا گویم بسان یاروهمراه
مرا یاری وفا دار وامین باش
چو نتوانی شدن یارای قلبم
به قلبم سنگ تلخ آخرین باش
¤¤¤ فرزانه شیدا / 1388 ¤¤¤
*-ارزیابی و پژوهش ما بر کار دیگران دو درس در پی دارد: نخست اینکه با دانش اوآشنا می شویم و دوم آنکه ما راه های تازه و درست را به او هدیه خواهیم نمود . ارد بزرگ
*- بزرگترین دام نقادان ، خودستایی است . ارد بزرگ
*- نقادی که در انتهای ارزیابی خویش ، راه و شیوه درست را نشان نمی دهد یاوه گویی بیش نیست . ارد بزرگ
*ـ نقد و ارزیابی بی کینه ، پاداشی است که ارزش آن را باید دانست . ارد بزرگ
*- جایگاه ارزیابی و نقد شما بر کارکرد دیگران ، می تواند آغازگاه نخستین گام شما برای سازندگی باشد . ارد بزرگ
¤¤¤ پایان فرگرد ارزیابی و نقد¤¤¤
¤¤¤ به قلم : فرزانه شیدا ¤¤¤
برگرفته از :
http://b4armannameh.blogspot.com
نظرات